امیلیانو زاپاتا، جوان مکزیکی و مبارزی بود که در ابتدا نماینده مردم روستای خود برای بدست آوردن زمینهایی بود که با زور از آنها گرفته شده بود. او در راه این مبارزه با حاکم منطقه به نام "دیاز" درگیر می شود و بعد از شکست او به شهرت می رسد و ...
امیلیانو زاپاتا، جوانی مکزیکی بعنوان عضوی از هیئت فرستادگان مردم و به اتفاق سایر اعضای هیئت نزد رئیس جمهور "پورفیریو دیاز"می روند تا ضمن شکایت به رئیس جمهور، اطلاعات مربوط به فساد و بی عدالتی موجود را در اختیار وی بگذارند، اما دیاز با بیتوجهی شکایت آنان را رد میکند. در نتیجه این اتفاق، زاپاتا ناگزیر همراه با برادرش اوفمیو ، شورشی بزرگ را آغاز میکند. در اثر تلاشهای او سرانجام رئیس جمهور دیاز سرنگون میشود و مادرو جای او را میگیرد، اما زاپاتا با تاسف و تأثر درمی یابد که هیچ چیز تغییر نکردهاست. فساد و بی عدالتی در رژیم جدیدی که جایگزین رژیم قبلی شدهاست، به هیچوجه کمتر از آن رژیم نیست. برادر خود او، اوفمیو برای خویش بساط یک دیکتاتور کوچک را تدارک دیده و درصدد است تا هرآنچه را که میخواهد بدون کوچکترین توجهی به قانون به دست بیاورد. در نتیجه زاپاتا تصمیم می گیرد که ...