آخرین نشان مردی

نظرات کاربران و نقد و بررسی آخرین نشان مردی

خرید و مطالعه
نمره کلی
5 /
4.5
19
چاپی
5.0
چاپی
5.0
نظر شما چیست؟
12 نظر
User avatar
زهرا جمشیدیان

کتاب آخرین نشان مردی نوشته مهرداد صدقی، نویسنده مجموعه جذاب و خواندنی آب‌نبات‌ها (هل‌دار،دارچینی،پسته‌ای،نارگیلی ولیمویی) من نسخه صوتی کتاب را گوش دادم. اول که باید بگویم تقارن عجیب مطالعه این کتاب و هم‌زمانی کار روی پایان نامه ‌ام برایم خیلی عجیب و جالب بود. وقتی کتاب را شروع کردم از محتوایش فقط این را می‌دانستم که کتاب طنز است. مثل مابقی کتاب های آقای صدقی‌. اما این که داستان حامد دانشجویی که در حال آماده کردن پایان نامه اش است و ماجراهایی وه با پدرش دارد خیلی جذاب بود. چون کاملا شرایطش را درک می‌کردم و در این روزهای سخت قبل از دفاع کتابی بود که روحم را تازه کرد :)) تا جایی که تصمیم گرفتم به اساتید داوران در جلسه دفاع این کتاب را هدیه دهم، اما بعد به دلایلی منصرف شدم. 😅 بگذریم. نکته دیگر درمورد نسخه صوتی این که صدای آقای میرطاهر مظلومی را به عنوان گوینده پسندیدم و بنظرم خوب از عهده کار براومده بودن. کتاب به صورت داستان واره های کوتاه از ماجراهای پسری به نام حامد با پدر و خانواده‌اش با چاشنی طنز حکایت می‌کند، احتمالا در بین داستان‌های کتاب داستان های مشابهی هم برای ما در زندگی خانوادگی پیش آمده که تداعی آن‌ها در ذهن لبخند را مهمانمان می‌کند. کتابی خوب، ساده و کم حجم برای لحظاتی که از روزمرگی‌های زندگی خسته و کلافه‌ایم و نیاز به کمی استراحت، لبخند و به قول فرنگی‌ها رفرش داریم. من به دوستان نسخه صوتی را پیشنهاد میکنم چون حال و هوای داستان را به خوبی درک می‌کنید و در اون فضا قرار میگیرد، حین کارهای روزمره یا توی ماشین هم میشه گوش داد و لذت برد. بریده کتاب: اونقدر از این پایان نامه های دیگه مطلب کش رفتی که دزد اومده کل پایان نامه تو برده .. بابابزرگ هم می‌گوید نیمه پر لیوان را ببین احتمالا خود دزده به جات بره دفاع کنه نمره‌تم بیشتر میشه! وقتی به خانه برمیگردیم متوجه می‌شویم که آقای دزد کار نیمه تمامش را تمام کرده و این دفعه حتی دستگاه فشارخون بابابزرگ را هم برده! _____________ دفاع دوستم که تمام می‌شود، قرار است سؤال پرسیده شود، بابا بلافاصله دستش را بالا می‌آورد. دارم سکته می‌کنم. بابا اتفاقاً یک سؤال بسیار سخت و تخصصی می‌پرسد و حسابی شوکه می‌شوم. با نگرانی به دوستم نگاه می‌کنم. دوستم با خونسردی پاسخ می‌دهد و بابا هم به او احسنت می‌گوید. جلسه که تمام می‌شود از بابا می‌پرسم: «بابا اون سؤالو از کجا آوردی؟» بابا هم می‌گوید: «قبل از دفاع دیدم دوستت نگرانه و از سؤالای استاداش می‌ترسه. منم بهش گفتم ازت چی بپرسم که بتونی خوب جواب بدی. اونم همین سؤالو بهم گفت و منم از بر کردم» قبل از اینکه از سالن خارج شویم، یکی از استادها به بابا می‌گوید: «استاد، راجع به اون سؤالی که با نکته سنجی پرسیدین ....» بابا بلافاصله مرا نشان می‌دهد و می‌گوید: «اجازه بدین من جواب این دانشجو رو بدم الان خدمت می‌رسم». بعد هم در گوش من می‌گوید: «حامد بدو در بریم!» _____________ توی راه بابا می‌گوید: «حامدجان، من هرچی بهت بگم فایده نداره. اگه همین‌جوری عاشقشی که هیچ اما اگه قصد ازدواج داری، باید بیشتر بشناسیش. البته تا ازدواج نکنی نمی‌شه بشناسیش و تا نشناسیشم که نمی‌شه ازدواج کنی.» _____________ این یادداشت را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشته‌ام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب

۱۴۰۳/۳/۳۱
User avatar
Ali Geyzani

#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب آخرین نشان مردی،کتابی است با ژانر طنز که بسیار در بعضی از قسمت ها من را خنداند و لذت بردم. بیشتر داستان بر محوریت پدر است و داستان از،زبان پسر گفته می شود،پدر موقعیت های جالب و خنده داری را در همه جا رقم میزند و گاهی حرف هایی میزند که مخاطب را وادار به قهقه میکند. من به شخصه قسمتی را که پدر به دانشگاه پسرش رفته و خودش را استاد دانشگاه معرفی میکند و قسمتی که لباس پدر با پدر بزرگ جا به جا شده را بسیار دوست داشتم و گاهی حرص هم میخوردم. این داستان نکته مثبتی که دارد این است که از ‌واقعیت های یک خانواده دور نیست و گاهی مخاطب نیز خود آن موقعیت در حال تعریف را درک کرده؛ و نیز این همزاد پنداری بیشتر باعث لذت بردن می شود. علاوه بر این موارد قلم روان و ساده ای داشت و گاهی با توصیف موقعیت ها و حتی صداها به ذهن مخاطب و تصویر سازی اش کمک میکرد اما این مورد آنقدر زیاد نبود که باعث دلزگی مخاطب بشود. تشبیه شخصیت ها در مواردی به کارکتر های معروف بامزه و دوست داشتنی بود. اما موضوعی که مورد پسند من نبود،مظلوم بودن و ساکت بودن روای یا همان پسر بود، ا‌و دیالوگ های زیادی نداشت و گاهی انقدر مظلوم بود که من تعجب میکردم و این مورد را دوست نداشتم. فکرمیکنم از دیالوگ های اضافه برای از دست ندادن طنز داستان کاسته شده بود اما دوست داشتم شخصیت پسر بیشتر فعال می بود. در عین طنز پردازی به نکات اجتماعی هم نویسنده اشاره کرده بود،معضلات یک خانواد از جمله یک پدر بازنشسته ،مادر و یک دانشجو را به خوبی بیان کرده بود. در تک تک موقعیت ها من خودم را جای شخصیت های مختلف میگذاشتم و فکرمیکردم اگر من جای او بود چه رفتاری داشتم؟ برعکس تصورم کتاب را خیلی زود تمام کردم و حتی از تمام شدنش ناراحت هم هستم. برشی از کتاب : نگهبان دم در دانشگاه به بابا بفرماییدی میگوید که یعنی کجا؟ اما قبل از این که من بگویم پدرمه،خودش با اعتماد به نفس میگوید:برای جلسه دفاع از پایان نامه یکی از دانشجو ها دعوت شدم. از همان لحظه که نگهبان به او گفت: ببخشید استاد که به جا نیاوردم؛بابا باورش شد که استاد است و یک شخصیت دیگر شده. این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.

۱۴۰۳/۳/۳۰
User avatar
رقیه عزلت

به نام خدا #چالش _مرور_ نویسی_ فرا کتاب کتاب آخرین نشان مردی نوشته مهرداد صدقی است. نویسنده ای نام آشنا که نام او با طنازی و کتاب های چهارگانه آبنبات گره خورده است. شخصیت اول این کتاب دانشجوی مجردی به نام حامد است که مشغول نوشتن پایان نامه است و همراه پدر و مادر بازنشسته اش زندگی میکند‌.آقای عطاری و همسرش -طوبی خانم- به همراه دایی از دیگر کاراکتر های این کتاب هستند. کتاب دارای وقایع اعجاب برانگیز یا غافلگیر کننده نیست و درصدد بازگویی وقایع روزمره است اما با چاشنی طنز،طنزی ظریف و تمیز.بر خلاف طنزهای رایجِ مبتذل ِامروزی. حامد در عین اختلاف نظر با والدین،حرمت آن ها در نظر گرفته و رعایت ادب میکند. از نظر زمانی رویدادهای این کتاب مربوط به سال های جاری است و گه گاهی چاشنی سیاست همراه سوژه ها می شود. هنگام خواندن کتاب گویا به مشاهده استنداپ کمدی نشسته اید و با چیزهای ساده و عادی،از ته دل می خندید.این کتاب در مقایسه با چهارگانه آب نبات،از امتیاز کمتری برخوردار است.برای آشنایی با قلم نویسنده شاید بتوان پیشنهاد داد از این کتاب ها شروع کرد و سپس آب نبات ها را خواند. احتمالا این اثر برای مخاطب بزرگسال نوشته شده است اما به نظر می رسد با توجه به کاراکتر حامد و سن او،شرایط و دغدغه هایش،کتاب برای سنین نوجوان نیز جالب و خواندنی باشد. برشی از کتاب: بابا که به خانه می آید،مامان مثل پایان نامه‌هایی که عملا 4صفحه دیتا بیشتر ندارنداما نویسنده به اندازه 200صفحه آن را کش داده ،موضوع را با آب و تاب تعریف میکند‌.کل مکالمه مامان با مادر آتنا 10 دقیقه بود.اما الان یک ساعت و نیم است که دارد آن مکالمه را با جزئیات تازه برای بابا تعریف می‌کند.سعی میکنم توجه نکنم اما همان لحظه مامان و بابا به طور مستقیم و غیر مستقیم می خواهند به من پیام بدهند. مثلاً بابا در قنوت عمداً با صدای بلندی می‌گوید: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه...» #این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.

۱۴۰۳/۳/۱۴
User avatar
زهرا رضائی

کتاب آخرین نشان مردی اگر مجموعه کتاب های آبنبات را خوانده باشید، یحتمل با شیوه نگارش نویسنده آشنایی دارید، خوانش زیبای راوی هم باعث شده که گوش دادن به کتاب جذاب تر بشه. در مقایسه با آبنبات ها خیلی خنده دار به نظر نمیرسه ولی باز بهتر از هیچی است و اگر دلتان میخواهد فقط کتابی گوش دهید که خیلی فاخر نباشد و کمی هم بخندید، گزینه خوبی است. با یادآوری اتفاقات کتاب در تنهایی خنده‌ام میگیرد و به رفتارهایشان میخندم. با گوش دادن به کتاب یاد کمدین هایی میفتم که در برنامه خندوانه استندآپ اجرا میکردند و در مورد پدر یا خانواده‌شان داستانی تعریف میکردند. داستان خانواده‌ای است زبان پسر خانواده یعنی حامد بیان می‌شود، پدر خانواده بازنشسته شده و به دنبال انجام کارهایی است که در جوانی انجام نداده، حامد میخواهد از پایان‌نامه اش دفاع کند. داستان حول حامد و پدرش و خانواده‌شان میگذرد. پدری که برای جلب توجه مادر خانواده در دانشگاه پسرش قبول میشود و دسته گل های زیادی به آب میدهد. ماجرای روز دفاع حامد و اتفاق هایی که برای پدر و خانواده‌اش میفتد بسیار خنده دار و جذاب است، کار به همایشی در ترکیه برای توضیح مقاله حامد میکشد و خانواده ای که همواره در لحظات خوشی و ناخوشی همراه پسرشان هستند(شما بخوانید که برای تفریح دنبال بهانه بودند.) در انتها هم داستان به عشق و عاشقی حامد ختم می‌شود. یکی از بامزه ترین اتفاقاتی که در کتاب افتاد و باعث شد بارها به آن بخندم ماجرای تقلب های گسترده و تکراری پدر حامد بود که به صورت بریده در ادامه آمده است: «بابا که می‌آید، مشخص می‌شود خانم شهابی به صورت خودجوش و سرخود میخواسته به بابا تقلب برساند اما مراقب که به بابا حساس شده، این دفعه آن را گرفته. خانم شهابی که می‌رود، بابا سرش را به نشانه تاسف تکان می‌دهد و می‌گوید:«چی بگم بهش آخه. قبلا هم گفتم طفلی هم دختر خوبیه هم گیجه. فهمیده نمره‌م بیست و پنج صدم شده بود، میخواست بهم کمک کنه، هرچی میگفتم نمیخوام فکر میکرد تعارف میکنم، آخر سر روی برگه جواب برام فرستاد. همه‌ش هم غلط!» از بابا میپرسم: «این دفعه با خانوم شهابی باید برین کمیته انضباطی؟» بابا هم با تظاهر به خونسردی میگوید :«آره. ترکیب هی عوض میشه ولی مهم اینه من فیکس تیم ملی تقلبم. فکر کنم باید برای استادا هزار صفحه ترجمه کنم تا بهم بدن نیم.»» صفحه 309 این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام. #چالش_مرورنویسی_فراکتاب.

۱۴۰۳/۳/۱۳
User avatar
98936****8963

#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب حامد پسر جوانی است که درگیر دفاع پایان نامه اش است، پدرو مادرحامد و اعضای فامیل از شخصیت های دیگر داستان اند، که نقش مهمی در زندگی حامد دارند بیشتر فضای داستان درمورد رابطه حامد و پدرش است و نویسنده سعی کرده با زبان طنز، درمورد نسل جدید و قدیم حرف بزند. از حاضرجوابی های پدر و مادر حامد بسیار لذت بردم و خندیدم. داستان های پدربزرگ هم بسیار خنده دار بود. از موضوع ازدواج هم بسیار در کتاب یاد شد، آن فصلی که درمورد قهر پدرو مادر حامد بود بسیار آموزنده بود، از نویسنده برای پرداختن به موضوع ازدواج و زندگی مشترک  بسیار ممنونم، به زبان طنز مفاهیم روانشناسی مهمی را این کتاب به من یاد داد. بخش هایی از کتاب که درمورد پایان نامه و اضطراب های دوران تحصیل بود، من را به یاد دوران دانشجویی خودم انداخت و بسیار با شخصیت حامد همذات پنداری کردم، من هم برای دفاع پایان نامه روزهای پرتنشی را گذراندم و الحمدلله سربلند بیرون آمدم. وقتی این کتاب را خواندم، خیلی اتفاقات کتاب من را به یاد سریال پدر پسری می انداخت، اگر مثل من از طرفداران پر وپا قرص این سریال هستید، این کتاب را هم دوست خواهید داشت. نویسنده کاربلد، متن روان و طنز، درس زندگی، حال خوب، کتاب خوب دیگر چه از این بهتر. بعد خواندن این کتاب، حتما سراغ دیگر آثار این نویسنده را خواهم رفت. من نسخه چاپی کتاب را امانت گرفتم و خواندم.، توصیه میکنم اگر می‌خواهید بیشتر بخندید نسخه صوتی را تهیه کنید. اگر جوان هستید، قصد ازدواج دارید یا دانشجو هستید حتما از این کتاب لذت خواهید برد. کتاب فضای طنزی دارد اگر می‌خواهید حال تان عوض شود و لحظات شادی داشته‌ باشید و درعین حال مطالب مفید و آموزنده یاد بگیرید این کتاب را بخوانید. برش کتاب وقتی کسی که باید باشد، نباشد حتی اگر در جمع هزاران نفر هم باشی باز حس میکنی تنهایی. اگه همین‌جوری عاشقشی که هیچ اما اگه قصد ازدواج داری، باید بیشتر بشناسیش. البته تا ازدواج نکنی نمی‌شه بشناسیش و تا نشناسیشم که نمی‌شه ازدواج کنی.» آدم عاشق حتی با نفس کشیدنش هم خودش رو لو می‌ده این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم.

۱۴۰۳/۲/۳۰
User avatar
سپیده اکبری

هیچ اتفاق خاصی قرار نیست در این داستان بیفتد اما به اتفاقات ساده و معمولی روزمره نگاه خاص می شود و با تلنگر طنز، نقدهای جدی به سبک زندگی مان دارد. مهرداد صدقی در ذهنم با آبنباتها و خلق موقعیتهای طنز گره خورده. شخصیت پردازی ها جان دار هستند و خنده ها در دل تجربه های مشترک با نویسنده جان می‌گیرند. اینبار با کتاب آخرین نشان مردی. کتابهای مهرداد صدقی با صدای میرطاهری مظلومی جور دیگری شنیدنی می شود. دنبال اتفاق خاصی در جریان داستان نباشید البته به این معنا نیست که دارای خط و روند داستانی نیست اتفاقا حسابی چفت و بست علت و معلولی حوادث سر جایش است. منظورم این است که قرار نیست داستان درباره آدم های خیلی پولداری باشند که تا باحال ندیدیم یا داستان در دل جنگل یا کوه یا شهری اتفاق بیفتد که تاکنون ندیده ایم. نه! داستان در دل خانواده های معمولی اتفاق می افتد با کل کل های باجناقی و روابط شیرین با فامیل و شوخی های بی مزه دایی ها، از نظرت غیرکارشناسی مادرها و تحلیل سیاسی های شگفت انگیز پدرها شکل گرفته. از تجربیات مشترک تمام نشدن پایان نامه و جان کندن ها. از مشکل ازدواج و پیدا کردن مورد مناسب. همه ی اینها شاید برای ما هم اتفاق افتاده است اما نگاه زیرکانه نویسنده به هر یک از آنان، داستان طنز آفریده که یک جاهایی حسابی آدم را روده بر میکند. برشی از کتاب کل مکالمه مامان با مادر آتنا 10 دقیقه بود اما الان یک ساعت و نیم است که دارد همان مکالمه را با جزییاتی تازه برای بابا تعریف میکند. سعی می‌کنم توجه نکنم اما از همان لحظه بابا و مامان به طور مستقیم و غیر مستقیم می خواهند به من پیام بدهند. مثلا بابا موقع نماز بعضی جاهای قنوت را عمدا با صدای بلند می گوید ربنا آتنا فی الدنیا حسنه... . برای چالش مرورنویسی فراکتاب #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب

۱۴۰۳/۲/۲۵
User avatar
فامُسَ

موضوع کتاب در مورد تأثیر زندگی روزمره پدر یک خانواده معمولی بر پسر دانشجوی خانواده است. پسری که نامش حامد است و در مقطع کارشناسی‌ارشد تحصیل میکند و در گیر و دار نوشتن پایان‌نامه و گذر از مقطع ارشد به مقطع دکتری می‌باشد و در این بین خواسته و ناخواسته درگیر جریانات خواستگاری و ازدواج نیز میشود. طرح کلی کتاب طنز است و پسر خانواده وقایع زندگیش را با دیدی نقادانه و طنزگونه و با محوریت پدرش روایت میکند. پدری که در عین صفات بدی که دارد مهربان و دلسوز و مرد خانواده است. نویسنده در خلال داستان طنزگونه اش به خوبی موفق شده است مستقیم و غیر مستقیم به بعضی معضلات فرهنگی و اجتماعی جامعه اشاره کند. تمرکز کتاب روی توصیف شخصیتهای داستان و صفات آنها در مواجهه با افراد و اتفاقاتی است که در داستان روی میدهد. ولی فضاسازی داستان و مکانی که شخصیتها در آن قرار دارند تقریباً می‌شود گفت به طور کامل فراموش شده که توصیف شوند که این یعنی تصور فضای داستان کاملا به ذهن خلاق خواننده واگذار شده است! در خلال داستان طنزها و کنایه هایی به کار برده شده که متعلق به فیلم و همچنین وقایع انتخاباتی و برخی اقدامات سیاسیون در دهه های هشتاد و نود شمسی‌اند که طبعا حداقل برای متولدین همین دهه‌ها نامأنوس خواهند بود. هرچند میزان این دست کنایات قابل اغماض است و متوجه نشدنشان خللی به فهم داستان وارد نمی‌کند. طنز کتاب با اینکه بعضا به معضلات اجتماعی اشاره میکند و میتواند مفید باشد و حقیقت نیز دارند، اما ممکن است برای تمام اقشار جامعه جالب نباشد چراکه کاملا سطحی و گاها حوصله سربر است ولی اگر کسی به صورت هدفدار مثلا به قصد شرکت در چالش مرورنویسی اجبارا به تمام کتاب گوش کند (مانند اینجانب!) نویسنده بالاخره موفق میشود لبخند رو مهمون صورت این اقشار هم بکند! ضمن اینکه می‌توان به طور قاطع گفت کسانیکه از سریالهای طنز کوچه بازاری تلویزیونی لذت میبرند از این کتاب هم به احتمال قوی لذت خواهند برد و به طنزهای کتاب خواهند خندید. سبک این کتاب نیز شبیه کتابهای دیگر آقای مهرداد صدقی است از سری کتابهای آبنبات باطعمهای مختلف! اگرچه طنز آن کتابها به نظر به مراتب جالبتر و قویتر از کتاب حاضر می‌آید. گویندگی کتاب نیز روان و بدون غلط بوده و صداسازی انجام گرفته جالب و طنزگونه است البته آهنگ میان فصلها زیادی طولانی است! ولی به جرأت می‌توان گفت گویندگی این کتاب به قدری حرفه ای هست که پیشنهاد کنم به جای نسخه متنی از نسخه صوتی آن استفاده کنید و از طنز آن لذت ببرید. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب در این نظر علاوه بر بیان تجربه و حسم از شنیدن این کتاب، قصدم شرکت در چالش مرورنویسی فراکتاب هم می‌باشد.

۱۴۰۳/۲/۱۴
User avatar
maryam torabi

کتاب آخرین نشان مردی رو نمیدونم به عنوان چندمین کتاب از مهرداد صدقی که خوندمش نام ببرم ولی اینو میدونم که این دومین باری بود که این کتابو خوندم و جالب تر از اون اینکه بازهم منو خندوند. اصولا یک متن خنده‌دار برای اولین بار خنده شمارو درمیاره ولی برای بار دوم شدتش کمتر میشه ولی برای این کتاب من این حالتو نداشتم و بازم میخندیدم‌‌. جوان ترسیم شده در این کتاب در حال نوشتن پایان نامه برای دکتراشه که زمزمه‌های ازدواجش رو بین کلام مادر و پدرش میشنوه. شما قراره با این جوان و پایان نامه نوشتنش همراه بشید تا ببینید آخر مزدوج هم خواهد شد یا نه. متنی که سرتاسر استندآپ داره میتونه جوان رو پای خوندنش نگه داره و این از نظر میتونه نقطه عطف باشه برای نویسنده که خوب تونسته با طنز و چیزهایی که برای خیلیا تو ایران ملموسه (مثلا باد زدن آتیش ذغال برای کباب) توجه مخاطب رو به خودش جلب کنه و این عالیه. (از نظر من) وقتی میتونی یه نفر رو بخندونی که چیزی رو به طرف بگی که اون قبلا یا حسش کرده باشه یا بهش رسیده باشه و براش عجیب (اینکه تابحال ندیده باشه) نبوده باشه. البته که منظورم در مورد متن خنده‌داره. من این کتاب رو دوست داشتم و با اینکه یه بارم خونده بودمش پایانش یادم رفته بود. ولی عجیبه که چرا انسان عاشق کسی میشه که در برخورد اول یا نادیده‌ات گرفته یا ازت خوشش نمیاد؟ #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب برشی از کتاب: بعد از شام، بابا کل ماجرا را برای مامان تعریف می‌کند. مامان می‌گوید: «من از اولش می‌دونستم.» بابا، برای اینکه ثابت کند حس ششمش قوی‌تر است، می‌گوید احتمالاً مامان هم مثل او فکر می‌کرده من عاشق شهابی‌ام، نه فرهمند. اما مامان باز هم اصرار دارد که نه. بابا به زور کوتاه می‌آید و به من می‌گوید: «ببین حامد جان، من هر تصمیمی که بگیری ازت حمایت می‌کنم، به شرطی که درست تصمیم بگیری!» مامان می‌گوید: «اگه حامد تصمیم بگیره با اون فرهمند ازدواج کنه، به این معنا نیست که اون خانم هم همین تصمیم رو داشته باشه.» این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته‌ام.

۱۴۰۳/۲/۱۱
User avatar
98939****2256

عالی خوب هم خوب می گوفت هم خوب حرفی زده بود

۱۴۰۰/۹/۱۸
User avatar
فاطمه مبشر

انگار ادامه کتاب آب نبات دارچینی،همون سبک بدون لهجه بجنوردی.ولی شخصیت ها عوض نشدن.به اندازه آب نبات ها خنده دار نبود ولی قشنگ بود

۱۳۹۸/۱۰/۲۴
User avatar
98912****6414

کتاب. خوبی بود. بعضی از قسمت هاش واقعا درخشان بود

۱۳۹۸/۲/۱۴
User avatar
98936****2775

خوب

۱۳۹۷/۱۰/۱
موارد بیشتر