لا به لای درختان بلوط

نظرات کاربران و نقد و بررسی خرید کتاب لابه لای درختان بلوط

خرید و مطالعه
نمره کلی
5 /
4.1
11
صوتی
3.7
چاپی
0.0
نظر شما چیست؟
8 نظر
User avatar
98913****4694

عالی

۱۴۰۴/۲/۳۱
User avatar
نعیمه

کتاب «لابه‌لای درختان بلوط» نوشته مهدیه عین‌اللهی با مرور خاطرات خانم شهره پیرانی، همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد، دانشمند هسته‌ای ایران، روایتگر زندگی این شهید بزرگوار است. این کتاب با نثری صمیمی و دلنشین، خواننده را به درون زندگی مشترک این زوج می‌برد و به ابعاد مختلف شخصیت شهید رضایی‌نژاد، از تلاش‌های علمی و دغدغه‌های میهنی تا عشق و محبت خانوادگی، پرداخته است. داستان کتاب با سفر خانم شهره پیرانی به لبنان آغاز می‌شود؛ جایی که او به دیدار همسران شهدای لبنانی می‌رود و در این ملاقات‌ها، خاطرات تلخ و شیرین زندگی مشترک خود با شهید داریوش رضایی‌نژاد را مرور می‌کند. شخصیت سلما، همسر یکی از شهدای لبنانی، در این کتاب نقش مهمی ایفا می‌کند و به عنوان هم‌درد و همراه، به داستان زندگی شهید رضایی‌نژاد ابعاد انسانی و عاطفی بیشتری می‌دهد. «لابه‌لای درختان بلوط» با استفاده از توصیفات زیبا و تصویرسازی‌های دقیق، فضایی گرم و صمیمی از زندگی شهید رضایی‌نژاد و دغدغه‌های او به مخاطب منتقل می‌کند. نویسنده با صداقت و تواضع، از لحظات شادی و غم، امید و ناامیدی، فداکاری‌ها و تلاش‌ها در زندگی مشترک خود سخن می‌گوید و به خواننده این فرصت را می‌دهد تا به درک بهتری از شخصیت این شهید بزرگوار برسد. زندگی شهید رضایی‌نژاد تنها به عنوان یک دانشمند هسته‌ای نمی‌باشد، بلکه به عنوان یک انسان با دلی سرشار از عشق به وطن و خانواده نیز معرفی می‌شود. به نظر من، «لابه‌لای درختان بلوط» فراتر از یک زندگینامه است؛ این کتاب یک اثر الهام‌بخش است که به مخاطب یادآوری می‌کند چطور می‌توان با ایمان، تلاش و فداکاری در راه اعتلای وطن قدم برداشت و نام خود را در تاریخ ماندگار کرد. کتاب همچنین ادای احترامی است به تمامی شهدای هسته‌ای ایران که با جانفشانی‌هایشان در مسیر پیشرفت و سربلندی کشور گام برداشته‌اند. این کتاب به کسانی که به دنبال الهام از زندگی شهدا و فداکاری‌های آنان هستند، پیشنهاد می‌شود. این مرور برای #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب نوشته شده است.

۱۴۰۳/۱۲/۳۰
User avatar
ناهید سعادت

#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب "لابه‌لای درختان بلوط"، روایتی از زندگی شهید داریوش رضایی‌نژاد، دانشمند هسته‌ای، از زبان همسرش، دکتر شهره پیرانیه. این کتاب به فراز و نشیب‌های زندگی این شهید بزرگوار، از دوران کودکی تا لحظه شهادتش می‌پردازه و تصویری از یک دانشمند امروزی و وطن‌دوست رو به مخاطب ارائه میده. داستان کتاب از سفر خانم شهره پیرانی به لبنان شروع میشه، جایی که با همسران شهدای لبنانی دیدار می‌کنه و با اون‌ها همدردی می‌کنه. در این سفر، خانم پیرانی با زنی به نام سلما آشنا میشه که همسرش رو در جنگ از دست داده و اون با تجربیات خودش به سلما کمک می‌کنه تا با غم از دست دادن همسرش کنار بیاد. کتاب "لابه‌لای درختان بلوط" فقط یه بیوگرافی ساده از یه شهید نیست، بلکه یه داستان عاشقانه‌ست که در دل یه تراژدی روایت میشه. این کتاب نشون میده که چطور عشق و ایثار می‌تونه در سخت‌ترین شرایط هم زنده بمونه و به انسان امید بده. نویسنده با توصیف دقیق مناظر و فرهنگ آبدانان و جنگلهای بلوط، محل زادگاه شهید رضایی‌نژاد، فضایی دلنشین و صمیمی رو برای خواننده خلق می‌کنه. نکته جالب اینجاست که این کتاب و فیلم "هناس" هر دو بر اساس زندگی شهید رضایی‌نژاد ساخته شدن، اما هر کدوم یه جنبه از زندگی این شهید رو به تصویر می‌کشن. فیلم "هناس" به استرس‌ها و نگرانی‌های خانم شهره پیرانی در یک سال قبل از شهادت همسرش می‌پردازه، در حالی که کتاب "لابه‌لای درختان بلوط" بیشتر به سفر خانم پیرانی به لبنان و دیدار اون با همسران شهدا پس از شهادت همسرش می‌پردازه. در مجموع، کتاب "لابه‌لای درختان بلوط" یه اثر ارزشمند و تاثیرگذاره که به خواننده یادآوری می‌کنه که برای دفاع از وطن و ارزش‌ها، باید از خودگذشتگی کرد و بهمون یاد میده چطور با غم از دست دادن کنار بیایم. نوشته شده برای چالش مرورنویسی فراکتاب.

۱۴۰۳/۱۲/۳۰
User avatar
زهرا جمشیدیان

لا به لای درختان بلوط روایت زندگی شهید داریوش رضایی نژاد از زبان همسر ایشان خانم شهره پیرانی است.شهید رضایی نژاد متولد سال 1355 در شهرستان آبدانان استان ایلام بود و در اول مرداد ماه 1390 در مقابل دیدگان دخترش به درجه شهادت رسید. قبل از خواندن کتاب، فیلم هناس را که روایتگر زندگی شهید داریوش رضایی‌نژاد و همسرشان است دیده بودم، نویسنده آن فیلم سینمایی و نویسنده این کتاب خانم مهدیه عین اللهی است، به گفته ایشان درکتاب حاضر زاویه روایت زندگی شهید رضایی‌نژاد متفاوت از فیلم هناس است. داستان کتاب با سفر خانم شهره پیرانی و دخترشان آرمیتا به لبنان برای گفتگو و مصاحبه با خانواده های شهدای مقاومت شروع میشود، نقطه اشتراک آن ها با شهره در یک کلمه خلاصه میشود: مقاومت. دشمن هم یکی است: اسرائیل. اینکه در خلال داستان و روایت سفری که به لبنان داشته اند خاطرات و اتفاقات زندگی مشترکشان با شهید رضایی‌نژاد مرور و بیان می‌شود جالب و بدیع است و پرش های مداوم به گذشته و حال ذهن را خسته نمی‌کند. کتاب با بیانی صادقانه و شیوا درمورد زندگی شهید و میزان بالای وابستگی و محبت بین ایشان و همسرشان، از روزهای گذشته تا اتفاقات بعد از شهادت روایت می‌کند، از تنهایی ها، از دلتنگی‌های آرمیتا، از سختی مرور خاطرات، از آبدانان، ... در فراکتاب فقط نسخه صوتی موجود بود و کتاب را به صورت صوتی گوش دادم، اما گویندگی کتاب را نپسندیدم و نسخه صوتی را پیشنهاد نمی‌دهم. درمورد خود کتاب، روایت ها فصل بندی شده و فصل ها کوتاه و روان است. شهدای هسته‌‌ای به نظرم جزو شهدای مظلومی هستند که حق بزرگی بر گردن همه ما دارند. امیدوارم روایت زندگی این عزیزان چراغ راهی باشد برای مسیرمان و بتوانیم ولو به اندازه ذره ای کوچک قدردان جان نثاری و فداکاری آنها و علی الخصوص خانواده‌هایشان باشیم. درود و سلام بر روح پاک شان... این یادداشت را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشته‌ام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب

۱۴۰۳/۱۲/۲۸
User avatar
زهرا رضائی

قبل تر ها همسر شهید رضایی نژاد را دیده بودم، از صلابت و آرامششان تعجب کرده بودم و حتی در دلم قضاوت کرده بودم که مگر شوهرت نمرده، پس چرا اینقدر عادی برخورد میکنی؟ از زمان بچگی زنانی را دیده بودم که وقتی شوهر از دست می‌دهند انگار که جان خودشان را از دست می‌دهند و دیگر زندگی نمیکنید! ولی این زن در چشم من این گونه نبود. خیلی حرف زدنش را دوست داشتم، شمرده و سنجیده! در اردوی دانشجویی در مشهد مقدس دیده بودمش! این کتاب من را به یاد آن دیدار انداخت. داستان زندگی شهره و داریوش گره خورده با داستان مدافع حرمی لبنانی! کتاب از نظر ادبی بسیار زیبا نوشته شده و خوانش زیبای گوینده باعث زیبایی دوچندان شده است! بعد از دیدن فیلم هناس و آشنا شدن با این زوج کرد خیلی دلم بیشتر میخواست از جزییات زندگیشان باخبر شوم. با خودم میگفتم حتما عاشق هم شده‌اند و ازدواج کرده‌اند، شاید در دانشگاه تصادفی هم را دیده‌اند و بعد گفته‌اند این همان نیمه گمشده من است! اما واقعیت خیلی عجیب بود! خیلی از همسران شهدای جوان معتقدند که می‌دانستند شوهرشان شهید می‌شود به همین خاطر همسر او شده‌اند. در صورتیکه شهره قصه اصلا حدس همچین چیزی را نمیزده است. شهره می‌خواسته درس بخواند و مهاجرت کند و بچه هم نداشته باشد ولی داریوش کلا تصمیمات دیگری داشته! یک لحظه هم نمی‌توانم خودم را به جای شهره بگذارم و تصور کنم طاقت می‌آورم اگر شوهرم جلوی چشمم شهید شود. این زن چه طاقتی دارد، الحق که راست گفته‌اند :« هرکه بامش بیش، برفش بیشتر» خدا امتحان‌های بزرگ را از انسان های بزرگ می‌گیرد. تازه شاید باورتان نشود ولی بعد از شهادت خیلی ها به او طعنه میزنند که اشتباهی شده و اصلا شوهرت شهید نشده! او کشته شده و بس! واقعاً این دیگر تاب آوردنی نیست! با آن حال نزار باید دیگران را قانع کنی که به پیر به پیغمبر شهید شد! خیلی دلم میخواست بریده ای از کتاب قرار دهم و با هم همراه شویم ولی کتاب صوتی است و امکان پذیر نیست ولی به جایش خودم قسمتی را توضیح میدهم. اگر میترسید داستان لو برود بقیه یادداشت را نخوانید؛ شهره قصه دوست داشته که همه بچه های شهرستان خودشان که در تهران تحصیل میکنند رو جمع کنه و به هم کمک کنن. این وسط آشنا میشه با برادر داریوش خیلی ساده بعد دو سه جلسه دیدار عادی، برادر شهید از ایشون خواستگاری میکنه! ماجرای ازدواج ایشون شنیدنیه. تشویق میکنم حتما این کتاب صوتی رو گوش کنید و لذت ببرید. من این یادداشت رو برای پویش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرورنویسی_فراکتاب

۱۴۰۳/۳/۱۶
User avatar
فامُسَ

کتاب لابه لای درختان بلوط در مورد سفر همسر و دختر شهید رضایی نژاد به لبنان برای دیدار با خانواده‌ی یکی از شهدای لبنانی است، همسر شهید ابوسعید و فرزندش سید علی. قسمت قابل توجهی از کتاب که اتفاقا جالب هم هست جریان گفتگوی خانم پیرانی با همسر شهید لبنانی است که جریان آشنایی و ازدواج و زندگی همسر شهید ابوسعید تعریف می‌شود، که اولش تو فرانسه بودند و درس می‌خوندند و با هم آشنا شدند و جریان خواستگاری عاشقانه شهید لبنانی و بعد برگشتن به سرزمین مادریشون لبنان و بقیه ماجرا تا شهید شدن ابوسعید. کتاب از زبان همسر شهید رضایی‌نژاد یعنی شهره پیرانی روایت می‌شود که در خلال سفرش فلش بک‌هایی به خاطرات گذشته‌اش با همسر شهیدش می زند و از این طریق مختصری به خاطرات آموزنده از شهید رضایی‌نژاد نیز می‌پردازد‌. کتاب مملو از توصیفات است توصیفات طولانی و غیرضروری! به عنوان مثال اینکه نقش اول با هم اتاقیش مسابقه خوردن کنجدهای تو سفره با انگشتهای تفی بکنند چه چیز جالب و یا آموزنده و... می‌تواند داشته باشد؟! در سایر موارد به نظر میاد طرح کلی کتاب به جای معرفی شهید هسته‌ای کشورمون در صدد جا انداختن این مسئله است که همسر شهید، خیلی آدم امروزی و به اصطلاح روشن فکری هستند یا بودند حداقل برای زمان خودشان! مطالعه خاطرات همسر شهید وقتی موضوعیت پیدا میکند که مستقیم یا غیر مستقیم به خود شهید ارتباط پیدا کند و حرفی برای گفتن داشته باشد، خارج از این قالب دیگر موضوع کتاب خاطرات همسر شهید نیست، بلکه صرفا بیان شرح حالات و نقطه نظرات شخصی خانم فلانی است که البته هر از گاهی گریزی میزنند به خاطرات همسر شهیدشون! لازم به ذکر است از جمله فواید این کتاب اینستکه شخصا اسم و سطح فکر، شخصیت و فرهنگ همسر شهید رضایی‌نژاد را نمی‌شناختم ولی به واسطه این کتاب به نظرم تا حد زیادی شناختم. هر چند این کتاب را جهت شناختن شهید رضایی‌نژاد تهیه کرده بودم. در ادامه جریان آشنایی و ازدواجشان نقل می‌شود. و اینکه هناسم به کردی یعنی نفسم کلمه‌ای که شهید رضایی نژاد به همسرش می‌گفته است. شهیدی که بر خلاف میل همسرش به جای خارج رفتن می‌ماند و به کشورش ایران خدمت می‌کند خدمتی که می‌داند ممکن است به قیمت جانش تمام شود. ولی باز هم می‌ماند. در ادامه کتاب علاوه بر شرح نحوه شهادت، نکات جالبی هم بیان می‌شود از جمله اینکه شهید و همسرش از قبل، خطر را فهمیده بودند و خودشون تمرین می‌کردند که اگر بمب چسبوندند به در ماشین چکار کنند! در مورد انگاره‌های کتاب هم جای سوال است که چرا سه تیغه زدن ریش را نشان باکلاسی می‌داند! مگر ارتشی‌ها هم ریششون رو سه تیغه نمی‌زنند؟! نمی‌دونم چرا حس کردم کتاب داره یه سری پیامها رو غیر مستقیم بهم القا می‌کنه مثلا، باکلاس و قشنگ نشون دادن هر چیز و حرکتی که خالی از دین و مذهب باشد! یا مثلا دنبال اسم متفاوت و باکلاس برای فرزند بودن، یعنی اسمی که هیچ رنگ و بویی از مذهب و دین نداشته باشد! ظاهر با کلاس یعنی ریش را سه تیغه زدن! زن باکلاس یعنی همیشه چادری نبودن! از آنجایی که این نظر مرورنویسی هست فلذا به سایر جزئیات کتاب از جمله بیان عدم توانایی کنترل خشم و اسراف کردن و... که بیانشان واقعا خاصیتی نداشت جز ریختن قبح این گناه‌ها، نمی‌پردازم! علت اینکه این کتاب را برای خوندن انتخاب کردم، دختر شهید یعنی آرمیتاست! وقتهایی که با رهبر انقلاب دیدار داشت و آقا پدرانه به او محبت میکردند که حقیقتا هم زیبا و دلچسب بود و همین باعث شد اسم این شهید در خاطرم بماند و بخواهم با شهید رضایی‌نژاد بیشتر آشنا شوم هر چند کتاب اصلا در سطح توقع من برای آشنایی این شهید نبود اما خالی از لطف هم نبود. گوینده واقعا خوب و روان و بدون اشتباه خواند هر چند صداسازی نداشت ولی انتخاب صدای گوینده خوب بود و آدم میتونست تصور کند که انگار همسر شهید می‌خواند. در آخر ذکر یک نکته ضروری به نظر می‌رسد اینکه راجع به خانواده شهدا نوشته شود یک تکلیف است. تکلیفی بس بزرگ و ارزشمند و قابل تقدیر. ولی نه به هر قیمت! خوب بود نویسنده پیش از دست به قلم شدن چندتا کتاب مشابه می‌خوندند و کسب تجربه می‌کردند. به عنوان مثال کتاب‌ یادت باشد در مورد شهید سیاهکلی که با وجود عاشقانه بودن آموزنده و روح افزا بود و یا کتاب روزهای بی آیینه در مورد شهید لشکری که هم متفاوت بود و هم زیبا و خالی از توصیفات به شدت اضافی و زاییده تخیلات نویسنده! در این نظر نیز علاوه بر بیان تجربه و حسم از شنیدن این کتاب، قصدم شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نیز می‌باشد. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب

۱۴۰۳/۲/۱۷
User avatar
98915****3348

لطفا نسخه الکترونیکی کتاب رو هم قرار بدید ممنونم

۱۴۰۲/۵/۲۰
User avatar
عاطفه شکی

این کتاب خیلیییی عشقه ❤️🥰☁️🌱

۱۴۰۲/۵/۱
موارد بیشتر