
یک روز که همراه پدرم از مغازه برمی گشتیم خانه، میوه فروش محل آمد جلو و گفت: «حاج آقا، پیش پای شما یه روحانی جوون اومده بود دم خونۀ شما. مسافر بود. دنبال جا و مکان می گشت. من بهش گفتم که خانومِ این خونه تازه از دنیا رفته. اگه زنده بود، حتماً امشب رو مهمونتون می کرد؛ ولی حالا دیگه فکر نکنم کسی رو قبول کنن.» پدرم تا این حرف را شنید خیلی ناراحت شد و با تشر گفت: «تو چی کاره بودی که ردش کردی؟ کِی درِ این خونه روی کسی بسته بوده که حالا باشه؟ برو سریع پیداش کن و بیارش.» میوه فروش که کمی هم از برخورد پدر جاخورده بود، باعجله دوید دنبال آن روحانی. چند دقیقه بعد، همراه روحانی جوانی برگشت. پدر با خوش رویی خوشامد گفت و با هم رفتیم توی خانه. اتاق کتابخانه را در اختیارش گذاشتیم. آن روحانی وقتی وارد اتاق شد و چشمش به قفسۀ کتاب ها افتاد. با تعجب گفت: «چقدر کتاب!» رفت جلوی قفسه و با ذوق خاصی به کتاب ها نگاه کرد. آن شب آن روحانی دنبال جای خواب می گشت؛ ولی خواب را فراموش کرده بود. تا صبح بیدار بود و کتاب می خواند. صبح که شد، گفت: «از کتاب های پدرتون خیلی استفاده کردم. بینشون هم پر از یادداشت های خوب بود.» گفتم: «این ها کتاب های مادرمه.» با تعجب پرسید: «کتاب هایی که من دیدم از منابع مهم علمی ان. مادرتون چی کاره بودن؟» گفتم: «خونه دار بود، ولی عاشق کتاب بود. دوباره پرسید: حتما از اون زن های تحصیل کرده بودن؟ گفتم: فقط شیش کلاس سواد داشت. نمیتوانست حرف هایم را باور کند. این قسمت از کتاب شروعی زیبا و جذاب برایم بود ... داستان زندگی خانم منصوره مقدسیان در کتاب خانه ای برای همه روایت زندگی زنی است که به هویت جمعی احترام و اعتقاد دارد. داستان خانه ای که درش به روی همه باز است، خانه ای برای همه. اسم و طرح جلد کتاب چقدر زیبا نشان دهنده ی روح بلند خانم مقدسیان است. سراسر زندگی این بانو درسی بزرگ برای همه ما در میان شلوغی های این زندگی است، درسی از جنس دوری از فردگرایی و بی اعتنایی نسبت به آدم هایی که در اطرافمان نفس میکشند ... کتاب برای ما یادآور این درس و مفهوم بزرگه که حتی از دل یک خانه هم میتونیم رسالت خودمون رو در این دنیا به سرانجام برسونیم، مفید باشیم و زندگی مون سراسر خیر و برکت باشه. کتاب رو که میخوندم یاد مادر شهید معماریان در کتاب تنها گریه کن افتادم، ایشون هم گره گشای خانواده و محل بودن و خوشا به سعادت چنین بانوانی که زندگی شون سراسر نوره و الگویی برای زندگانی های امروز ما. این یادداشت را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرورنویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب خانه ای برای همه قرار است در این کتاب خانهای را بشناسیم که زنی در آن چه زمانی که زنده بود و چه بعد از فوتش دائما در حال خدمت به خلق خدا بود و دستگیری میکرد از خلقی که دستشان تنگ بود و نیاز مبرم به کمک داشتند و این خصیصه را به فرزندان خودش نیز یاد داد تا آنها نیز وامدار همین رفتار حسنهی مادرشان باشند. این خانه انگار وقف شده بود در حالیکه اسما، اسم وقف بر روی این خانه نیامده. هر شخص تنگدستی که به سراغ این خانه میامد بدون اینکه دستش خالی باشد برنمیگشت (البته به جز مواردی که آنهم به شکل بسیار زیبایی درست بود). اگر در این خانه به کسی کمکی میشد آن کمک از روی حساب و کتاب بود. بعضیها دستشان بند کاری میشد و از قِبَل آن کار پولی درمیاوردند که به مشکلشان رسیدگی میکرد. در واقع خانم این خانه ماهیگیری یاد میداد و نه فقط اینکه لقمهای را راحت در دسترس دیگران قرار دهد و به قولی گداپروری نداشت. مهمترین خصیصه و ویژگی که این خانم داشت همان داشتن کتابخانهای بزرگ بود و عادت بسیار زیبایی که به خواندن کتاب داشت و این نمود ویژه ای داشت و برای منِ مخاطب جذاب بود چرا که هر آدمی وقتی میبیند به واسطه یک علاقهی مشترک با دیگری اشتراک دارد انس و الفت بیشتری بین آن دو بوجود میاید و این از آن موهبتهاست. کتاب خانهای برای همه در هر فصلش به سراغ یک مورد خاص میرود به طوری که برای مخاطب خستگی و ملال خاصی نمیاورد و او را به دنبال خود میکشاند. موضوعات جذابی که هر یک از دیگری جذابترند. اگر از موضوعات اینچنینی خوشتان میاید حتما و حتما این کتاب را مطالعه کنید. لابلای جملات کتاب درسهای آموزندهای دارد که پیاده کردنش در زندگی شخصی خالی از لطف نیست. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب "خانهای برای همه" روایتی از زندگی خانم منصوره مقدسیانه، بانوی مشهدی که یک مادر، پناهگاه و تکیهگاه برای خانواده، اهالی محل و آشنایان بوده. این کتاب بروایت خانم مرضیه ذاکری، با نگاهی مستند، درباره ایشون نوشته و ما رو به دل زندگی خانواده ایشون میبره که در اون، خانم مقدسیان مثل اکثر مادرها، محور اصلی و الگوی تمامعیاری از سبک زندگی ایرانی-اسلامی است. خانم مقدسیان نه فقط یاور خانواده، بلکه راهنمایی دلسوز و معتمدی امن برای همه بود. هر وقت مشکلی برای بقیه پیش می اومد، اهالی محل پیش از هرکس، به خونهی اون پناه میبردن و اطمینان داشتن که در این خونه که همیشه به روشون بازه، کسی هست که گره از کارشون باز میکنه. کتاب "خانهای برای همه" تلاشیه برای معرفی این شخصیت بزرگ که با الگوگیری از خانم فاطمه زهرا (س) تبدیل به الگویی شایسته و مادری با ظرافت و درایت شده و خونهاش رو به پایگاهی برای همدلی و گرهگشایی از مردم تبدیل کرده. ایدهی نوشتن این کتاب از پروژهای درباره مربیان پرورشی دهه 60 شکل گرفته، جایی که نام و یاد خانم مقدسیان در صحبتهای دخترشون، بارها به نیکی برده شده و نویسندهی کتاب، بعد از شناخت این شخصیت الهامبخش، تصمیم گرفته زندگی اون رو در کتابی جداگانه به تصویر بکشه. کتاب "خانهای برای همه" فقط بازگویی خاطرات اطرافیان از این شخصیت نیست، بلکه تلاشی برای نشون دادن تاثیر عمیقیه که یک زن میتونه توی خانواده و جامعه داشته باشه. کتاب و خاطرات اون، من رو به یاد مادربزرگ خودم انداخت و فکر میکنم این کتاب برای خانمها و مادرهای امروزی، میتونه مثل چراغ راهی برای ایفای نقش موثر در خانواده و تربیت فرزندانی صالح عمل کنه. کتاب همچنین به ما یادآوری میکنه که یک مادر چطور با اندیشه و عمل خودش، میتونه خونهاش رو به بستر و زیرساختی برای فعالیتهای خیر و سازنده تبدیل کنه. مثل تبدیل بخشی از خونه به حسینیه یا محل برگزاری کلاس برای بچه ها. نکتهی دیگه ای که برای من جالب بود، اهمیت مطالعه توی زندگی خانم مقدسیانه. اینکه چطور با داشتن فقط 6 کلاس سواد ابتدایی و اشتیاقش به یادگیری و مطالعه، به جایی رسید که با بهرهگیری از اون مطالعات و دانش، تونست زندگی خودش و دیگرانی حتی غیر از اعضای خانواده اش رو تغییر بده. کتاب با روایتی بیپرده و صمیمی، به خوبی ما رو با قسمتهای پنهان زندگی یک مادر فداکار آشنا میکنه. کتاب تفکر من رو درباره سبک زندگی و الگوها تا حد زیادی تغییر داد، اینکه چطور کسی میتونه با وجود نداشتن تحصیلات آکادمیک زنانی و گمنامی، آهسته تاثیر خودش رو روی جامعه بذاره، تاثیری که نام اون رو سالها بعد، اینطور توی یک کتاب ماندگار کنه. در نهایت اینکه، کتاب بهمون یادآوری میکنه که میشه، با وجود مشکلات و محدودیتها، هر کسی در جایگاه خودش، بهترین عملکرد رو داشته باشه و تبدیل به الگو و راهنما و پناهگاه دیگران بشه،همونطور که خانم مقدسیان انجامش داد. خوندن کتاب رو به همه مادرها و خانمها، مخصوصا اونهایی که دنبال مرور خاطرات قدیمین، توصیه میکنم. خوندن کتاب، برای من شبیه ورق زدن یک آلبوم عکس قدیمی بود. این مرور برای چالش مرورنویسی فراکتاب زمستان نوشته شده.
یک کتاب دل انگیز از یک زندگی دل انگیز از یک خانم. این کتاب بسیار شیرینه، زندگی بخشه ، صفحه به صفحه کتاب مثل هوای تازه میمونه . کتابی از زندگی یک خانم هست نه به عنوان کسی که همسر یک شخص معروف و مهمه و نه به عنوان کسی که مادر اشخاص مهمه و نه به عنوان خانمی که در شغلی موفقه و نه به عنوان خانمی که یک کار نام داری انجام داده بلکه فقط به عنوان یک خانم یک انسان یک شخصیت با ایمان و بزرگوار که، مادر موفق هم هست همسر موفق هم هست و هم کار های زیادی کرده که واقعا بزرگن اما مهم اینه که جدای از همه چیز یک انسان بزرگ و یک خانم بزرگوار هستن . این خانم واقعا خیلی زندگی با برکتی داشتن کتاب رو که میخوندم در عجب بودم چه طور میشه که یک انسان انقدر دغدغه مند باشه انقدر خلاق و پر تلاش باشه و انقدر به دیگران کمک کنه حتی زندگی شون رو نجات بده و در واقع زندگی شون رو بسازه . به عنوان یک همسر چه قدر خانم خوبی بودن ، به عنوان یک مادر چه قدر فرزند پروری خوبی کردن مدام در طول کتاب با خودم میگفتم خوش به حال شون خوش به حال خودشون و همسر شون و فرزندان شون که با همچین خانومی زندگی کردن . این کتاب روایت هایی از خانومی هست که با ایمانه فعاله ، دغدغه منده ، دست به خیر داره و به همه کس کمک میکنه اما چیزی که ایشون رو متمایز میکنه خلاقیت و بزرگواری و مهربانی شون هست ، هر کاری که ایشون انجام میدادن واقعا زیبا و با نهایت خلاقیت هست . از مطالعه ، زندگی و فعالیت های ایشون شگفت زده شدم . کتابی به غایت دوست داشتنی و دلچسب که خوندنش نه تنها لذت بخشه بلکه نگاه به زندگی رو شیرین تر میتونه بکنه ، چه قدر خوبه انسان ها همه بتونن مثل این خانم باشن هم خودشون زندگی خوبی دارن هم دنیا گلستان میشه . واقعا دلم میخواد همه از خوندن این کتاب لذت ببرن. این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
واقعا عالی بود و از خوندن خط به خطش لذت بردم. انشالله خدا توفیق بده به ما که سبک زندگی هامون رو شبیه این بانوی بزرگ و مجاهد قرار بدیم.
بی نظیر کاش خانم صدیق زاده برایمان دعا کنند تا ماهم بتوانیم کمی ادامه دهنده راهشان باشیم قلبمان مثل ایشان انقدر بزرگ شود که همه در آن جای بگیرند..