به امید دیدار

نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب به امید دیدار

خرید و مطالعه
نمره کلی
5 /
3.8
13
الکترونیکی
5.0
چاپی
0.0
نظر شما چیست؟
4 نظر
User avatar
98911****3840

وقت بخیر ممکنه نسخه صوتی از این کتاب رو بگذارید

۱۴۰۳/۱۰/۱۹
User avatar
98918****2397

سلام واقعا عالیه چند صفحه خوندم دیگه نتونستم ادامه ندم عالی بود. واقعا عالی بود

۱۴۰۳/۸/۲۴
User avatar
98993****9130

#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب طراحی جلد کتاب بسیار زیباست، زیبایی بصری این کتاب من رو کنجکاو کرد که بدونم این کتاب درباره چه موضوعی هست. از اونجایی که من به داستان های اهل بیت علیهم السلام بسیار علاقه مند هستم جذب این کتاب شدم . این کتاب رمانی با ارزش برای شناخت حضرت فاطمه سلام الله علیها هست که در سه فصل نوشته شده و نویسنده  ما رو با زندگی دختر پیامبر اکرم از دوران بعد از هجرت آشنا می کنه و به بررسی مهم ترین اتفاقات زندگی ایشون پرداخته. همچنین در این کتاب با  دختری بت‌پرست به نام اشواق آشنا میشیم،  اشواق که همسایه پیامبر اکرم (ص) بوده با ایشان و دخترشان حضرت فاطمه زهرا آشنا میشه و  تحت تاثیر رفتار پسندیده حضرت زهرا(س) قرار میگیره و مسلمون میشه. در این کتاب با جامعه مردسالار عرب و عصر جاهلیت بیشتر آشنا میشیم، همه ما درباره رسم عرب های جاهل درباره زنده به گور کردن دختران شنیدیم، در این کتاب اشواق جان نوزاد دختری رو نجات میده و برای فرار از دست قبیله اش به یثرب پناه میبره. بخش جذاب کتاب اونجایی بود که اشواق متوجه شد که محبت پیامبر اکرم به دخترشون از سر علاقه است و کاملا واقعی هست نه برای عوام فریبی. همچنین نویسنده در این کتاب درباره زندگی گروه انصار و مهاجران اطلاعات خوبی بهمون میده. توصیه میکنم نمونه کتاب رو بخونید تا ببینید میتونید با سبک نوشته های این نویسنده ارتباط بگیرید یا نه، اگه به داستان هایی با موضوع اهل بیت علاقه مند هستید این کتاب رو ازدست ندید. برش کتاب: بهار دشت حجاز کوتاه است؛ به کوتاهی لحظه‌های شوق و شادی؛ به کوتاهی عمر رنگین‌کمان، اما سبزی یک‌سره دشت‌هایش، عطر علف های نمناک پس از بارانش و سبکی هوایش، هیچ‌وقت از یاد نمی‌رود. لطافت روشنی است که گوشه ذهنت باقی می‌ماند تا تابستان های داغ و عطشناک را با حضورش تحمل کنی و بگذرانی. آه راشد! این بهار کوتاه مرا به یاد روزهای زندگی با تو می‌اندازد. بهار می‌رود، سبزه ها می‌خشکند، گل‌های لطیف و رنگارنگ سربرآورده در باران پژمرده می‌شوند و همراه بادهای سوزان می‌روند. اما باز گردش ایام، بهاری دیگر به ارمغان می‌آورد. کسی درونم سخن می‌گوید. نمی‌دانم کیست، اما صدایش را به وضوح می‌شنوم، می‌گوید که باز هم تو را خواهم دید. من و تو مثل دانه‌هایی از خاک خواهیم رویید و در بهاری دیگر زندگی خواهیم کرد. این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام

۱۴۰۳/۶/۱۶
User avatar
محبوبه محمدی

۱۴۰۳/۳/۱۰
موارد بیشتر