
بسم الله الرحمن الرحیم #چالش ـ مرورنویسی ـ فراکتاب کتاب سلفی با خرابکار، نامی چالشی و جذب کننده داشت خصوصاً آن که تبلیغش را در تلویزیون دیده بودم و دوست داشتم آن را مطالعه کنم. داستان از آن جایی شروع میشود که دانش آموزی نوجوان یک عکس را در نمایشگاه عکاسی میبیند و به چشمش آشنا می آید. بعد میفهمد که عین آن عکس را هم قبلا در منزل مادر بزرگش دیده است و این سرآغاز ماجراهای کتاب است. یونس شخصیت اصلی این داستان است. نوجوانی شمالی که شخصیت ماجراجویی دارد. دوستانش بعضا ناباب هستند اما با یک مربی خوب به نام آقای سماک در ارتباط است. مربی جوان، تحصیلکرده و خوش فکری که با نوجوان ها میانه خوبی دارد و صاحب ایده و فکرهای جالب است. و به قول امروزی ها پایه است. قرار هایش را در مسجد می گذارد و بچهها را اهل تحقیق و کتاب بار میآورد و مصداق یک مربی جهادی است. آشنایی جزئی با خواهر یونس دارد و طبق کتاب احتمالا پای علاقه ای در میان است. یونس؛ صاحب خانواده ای خوب و آرام است. خواهرش راحیل که یک کتابخوان حرفه ای است و آماده کنکور میشود. و یونس با او میانه خوبی دارد. مامان تاجی، یکی از شخصیت های پررنگ داستان است که مادربزرگ یونس است، اصالتا تهرانی است اما خیلی سال است که ساکن شمال شده و یونس را از همه نوه ها بیشتر دوست دارد. و صاحب آن عکس، با مامان تاجی نسبت دارد. خانواده در برابر اصرار یونس برای معرفی آن عکس مقاومت میکنند و پرده بر سر این راز میگذارند چون صاحب عکس آدم خوشنامی نبوده است. اما یونس از پا نمی افتد و از همه راه ها برای رسیدن به جواب این معما پیش میرود. سیامک رفیق ناباب و پایه یونس است که با اراذل و اوباش رفت و آمد دارد. در جایی از داستان قرار است حالِ یکی از هم مدرسه ای ها را با همکاری یک لات بگیرند و برای این کار، نقشه می چینند. البته تا پایان کتاب خبری از این قرار نمیشود و خواننده بر اساس وقایع حدس میزند که قرار لغو شده است. در مجموع کتاب خوب و روانی بود .داستان پیچیدهای نداشت و راحت جلو میرفت. به نظرم بیشتر برای نوجوان جذابیت دارد تا بزرگسال . فضای داستان در شمال پیش میرود و نویسنده توصیفات خوبی از شمال دارد چه غذاهای شمالی و چه مناظر طبیعی که به خوبی تصویر سازی شده اند. به نظرم نویسنده اگر در ابتدای کتاب،سریع حدس های یونس را بازگو نمیکرد و سرنخ به دست خواننده نمیداد جذابیت بیشتری داشت. خواننده تقریباً در اوایل کتاب متوجه میشود که احتمالا صاحب آن عکس کیست و داستان در همین مسیر پیش میرود و فراز و نشیب چندانی ندارد. شاید تنها قسمت اوج آن، سکته مامان تاجی باشد. پایان کتاب هم غافلگیرم کرد با توجه به این که نسخه الکترونیکی میخواندم، نمیدانستم کجای کتاب هستم که ناگاه دیدم تمام شده در حالی که انتظار ادامه داشتم. هر چند که معمای کتاب فاش شده بود و معلوم شده بود که صاحب آن عکس خیلی هم آدم بدی نبوده اما نقطه خوبی برای پایان نبود. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.