
هوالملک الحق المبین عکس روی جلد را دوست ندارم ولی به نحو خاصی جذبم می کند.در فهرست کتابهای در انتظار مطالعه می گذارم در دسته آن کتابهایی که گفته اند در مورد داعش است و چون اسم داعش برایم مساوی درندگی و وحشی گری بیش از هر درنده و جانوری است می روند در آن ته ها تا کی آمادگی روحی داشته باشم برای خواندنش. حالا اما 10ماه مبارک دوباره جلد نازیبا ولی مانوسش صدایم می کند و با کمی دو دلی شروع می کنم به شنیدن(صوتی فراکتاب) و مثل جادوگری از همان چند جملهی اول سحرم می کند.می نوشم و می شنوم و لذت می برم. در مورد جنایت های داعش فقط در دوجا کوتاه اشاره شده و راوی حس و حالش را که گره می خورد به کربلا با من خواننده سهیم می شود.همان چند خط هم دردناک است و کریه و مشمئز کننده که آیا واقعا باید اسم این موجودات هم انسان باشد؟؟؟ اصل داستان به نظرم دستگیری بانوی 3ساله کَرَم است .3ساله ای که نگاه نمی کند که چون قبولش نداری تا دم در مرقد آمده ای و حاضر نیستی داخل شوی چرا که فکر می کنی ماوقع عاشورا و اسارت و شام همه زیاده روی هاست برای گرفتن اشک از خلایق ؛اما او که به این حرفها کاری ندارد. او چشیده درد یتیمی را و تاب نمی آورد یتیمی و گمگشتگی زایر را دست می گیرد تعارف می کند به روشنایی و گرمای حرم و عجب باب الحوائج است . از تاجر قاچاقچی ،اجاره نشین یاران الامین می سازد و مجاور و خادم حرم؛از منکر فجایع عاشورا راوی غربت اهل بیت علیهم السلام و از منتقد و منکر جمهوری اسلامی یک خادم سپاه قدس و فاطمیون و زینبیون. عمیقا لذت بردم از قلم و صوت و غرق شدم در حوادث و سوالاتی که ببینم نسبت من با آن حوادث ، آن ابتلائات ، آن وسوسه ها چیست.
من لذت بردم از این کتاب صوتی...
قبلا هر زمان عکس روی جلد این کتاب رو میدیدم تصور میکردم یک رمان تاریخیه بعد که شروع به گوش دادن کتاب کردم. متوجه شدم ماجرای زندگی فردی که از قبل ماجراهای سوریه در دمشق بوده و دوره داعش و شرایط تغییر وضع سیاسی اون دوره رو از نزدیک می بینه. سرگذشت عجیبی داره این آدم، از قاچاق فروشی در ترکیه تا بی اعتقادی به مسائل کربلا... نقطه ی تلنگر انگیز کتاب شایعاتی بود که حکومت رو به فنا داد، البته حکومت قبلا به قدر کافی خودش رو در دل مردم ثابت نکرده بود و دولتی هاش هم بهش خیانت میکردن... خیلی تلخ بود... سرنوشت جالبی داشت، اما یه نکته منفی هم بود در کتاب که قاچاقچی بودن و نامردی های قبلش رو انگار تطهیر میکرد راستی علاقه ی زیادش به همسرش و حتی دل نبستن به کسی بعد از اون هم از نقطه های جالب کتاب بود برای من انگار محبت خانوم سه ساله همه ی محبت ها رو توی دلش پر کرده بود
😏
قشنگ بود خیلی درمورد خاطرات مردی بود که به واسطه زیارت حضرت رقیه توبه میکنه و میشه خادم ایشون و توی 8 سال جنگ سوریه به مردم کمک میکرده
بسیار جذاب و تاثیر گزار بود.
کتاب جالبی بود . جمع و جور و روون سرنوشت تغییر یک فرد و تغییر یک ملت کاش جوونامونمیخوندن اینو، ولی به قول امیر المومنین چه بسیارند عبرت ها وچه اندکند عبرت گیرنده ها...
بهترین کتابی که خوندم . به همه ، مخصوصا جوانان و نوجوانان عزیزمون توصیه میکنم حتما این کتاب رو بخونن .
این کتاب عالیه.عالی