امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (TEXT)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 70,000
نظر شما چیست؟
راست قضیه این بود که ولودکا بوکوف مختصری در هپروت سیر می کرد، وگرنه جربزه ی چنین عمل زشتی را نداشت. عرض کنم به حضور انورتان که درست قبل از سوار شدن به قطار حسابی با بطری رفته بود توی جوال!
در مورد غذا هم چه عرض کنم؛ یک کالباس درسته را به نیش کشید. آخر این هم شد غذا؟
با چنین ترکیبی طرف کله پا شد. چشم هایش دو دو می زد و هر فکر و خیالی به سرش هجوم می آورد و دلش می خواست خودی نشان بدهد و جلو مردم قیافه بگیرد.
جناب ولودکا تا پایش به قطار رسید، شروع کرد به ادا درآوردن و سربه سر مردم گذاشتن. می گفت هر کاری دلش بخواهد می تواند بکند؛ احدی هم نباید بگوید بالای چشمش ابروست. تازه اگر مسئله ای هم پیش بیاید، دادگاه خلق، طرف او را می گیرد. برای آنکه خیال ...
صفحات کتاب :
181
کنگره :
‏‫‬‭PZ1‏‫‭/‮الف‬77خ2 1389
دیویی :
‏‫‬‭808/831
کتابشناسی ملی :
‏‫‬‭م85-29163
شابک :
9647640870
سال نشر :
1389

کتاب های مشابه خانه رو به رویی