کتاب اصل گرایی

کتاب اصل گرایی نوشته گرگ مک کیون، در مورد انجام کارهای بیشتر در زمان کمتر نیست. فقط در مورد انجام کارهای درست است.

• معرفی کتاب اصل گرایی
• خرید کتاب اصل گرایی
• برشی از متن کتاب اصل گرایی

معرفی کتاب اصل گرایی

این کتاب یک استراتژی مدیریت زمان یا یک تکنیک بهره‌وری نیست، بلکه یک نظم و انضباط سیستماتیک برای تشخیص آنچه که کاملا ضروری است، می باشد. بنابراین می‌توانیم بالاترین سهم ممکن را در مورد چیزهایی که واقعا مهم هستند، کسب کنیم.

اصل گرایی با مجبور کردن ما برای استفاده از معیارهای انتخابی تر برای آنچه ضروری است، به ما قدرت می دهد تا کنترل انتخاب های خودمان را در مورد اینکه زمان و انرژی گران‌بهای خود را خرج کنیم، به دست بیاوریم. اصل گرایی چیز دیگری نیست. یک روش کاملا جدید برای انجام همه چیز است. ضروری برای هر رهبر، مدیر یا فردی که می خواهد کمتر، اما بهتر انجام دهد و زندگی خود را تجزیه و تحلیل کند و سازماندهی کند، اصل گرایی جنبشی است که زمان آن فرارسیده است.

خرید کتاب اصل گرایی

نسخه چاپی این کتاب را از طریق سایت یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید.

برشی از متن کتاب اصل گرایی

فصل اول: بایسته گرا

حکمت زندگی در حذف چیزهای غیرضروری است.
لین یوتانگ

سم الیوت" مدیری توانمند در سیلیکون ولی است که وقتی شرکتش را شرکتی بزرگتر با ضوابط و مقررات بسیار خرید سرش خیلی شلوغ شد. او مشتاق و جدی بود در نقش تازه اش خوب باشد بنابراین به بسیاری از درخواست‌ها بی آنکه درباره شان فکر کند پاسخ مثبت می‌داد.

اما در نتیجه ی این کار و در تلاش برای راضی کردن همه و انجام همه ی کارها، تمام روز را به دویدن از یک جلسه و کنفرانس تلفنی به جلسه ای دیگر سپری میکرد. کیفیت کارش پایین آمد و استرسش زیاد شد گویی کار تخصصی اش شده بود رسیدگی به کارهای خُرد بنابراین کارش برای خودش رضایت بخش نبود و برای کسانی که به شدت سعی می‌کرد راضیشان کند ناامیدکننده شده بود. حین این ناامیدی شرکت به سراغش آمد و به او پیشنهاد داد پیش از موعد بازنشسته شود؛ اما او فقط پنجاه و چند ساله بود و به هیچ وجه علاقه نداشت بازنشسته شود. الیوت کمی درباره ی تأسیس یک شرکت مشاوره فکر کرد که کار فعلی او را انجام دهد. حتی به این فکر افتاد که در مقام مشاور خدماتش را به رئیس فعلی اش بفروشد، اما هیچ یک از این گزینه ها برایش جذاب به نظر نمی‌رسید.

این شد که رفت و با یک مربی کسب وکار گفت و گو کرد. مربی به او پیشنهاد غافلگیر کننده ای داد همان جا، بمان اما فقط آن کاری را انجام بده که در مقام یک مشاور باید انجام بدهی نه چیز دیگر و به هیچ کس هم چیزی نگو. به بیان دیگر مربی اش به او توصیه کرد فقط کارهایی را انجام دهد که خودش بایسته تلقی میکند و هر کار دیگری را که از او خواسته میشود نادیده بگیرد. او دقیقاً به همین توصیه عمل کرد با خودش قرار گذاشت تعارف را کنار بگذارد. شروع کرد به «نه» گفتن.