آشنایی با قرآن (جلد سیزدهم)
تفسیر سوره های اعلی، غاشیه، فجر، بلد، شمس، لیل، ضحی، انشراح، تین
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب آشنایی با قرآن (جلد سیزدهم)
قرآن مثل بعضی کتابهای مذهبی نیست که یک سلسله مسائل رمزآسا در مورد خدا و خلقت و تکوین مطرح کرده باشد و حداکثر یک سلسله اندرزهای ساده اخلاقی هم ضمیمه کرده باشد و بس، به طوری که مؤمنین ناچار باشند دستورها و اندیشهها را از منابع دیگر اخذ کنند. قرآن اصول معتقَدات و افکار و اندیشههایی را که برای یک انسان به عنوان یک موجود «باایمان» و صاحب عقیده لازم و ضروری است و همچنین اصول تربیت و اخلاق و نظامات اجتماعی و خانوادگی را بیان کرده و تنها توضیح و تفسیر و تشریح و احیاناً تطبیق اصول بر فروع را بر عهده سنت یا بر عهده اجتهاد گذاشته است. این است که استفاده از هر منبع دیگر موقوف به شناخت قبلی قرآن است. قرآن مقیاس و معیار همه منابع دیگر است. ما حدیث و سنت را باید با معیار قرآن بسنجیم تا اگر با قرآن مطابق بود بپذیریم و اگرنه نپذیریم.
آشنایی با قرآن کتابی از استاد مرتضی مطهری (م ۱۳۵۸ ش) است. این مجموعه چهارده جلدی که به زبان فارسی میباشد، سلسله مباحث تفسیری مرتضی مطهری در قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران است که عمدتاً در بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ خورشیدی تألیف شده بود. مطهری در این مجموعه به تفسیر تمامی سورههای قرآن نپرداخته و فقط تفسیر برخی از سورهها یا بخشی از آیات یک سوره را مورد بررسی قرار دادهاست. جلد اول این مجموعه مقدمه و پیشدرآمدی بر شناخت قرآن است؛ و از جلد دوم تا چهاردهم به تفسیر قرآن پرداخته میشود. ویژگی ممتاز این مباحث، توجه به مسائل و موضوعات فکری و اجتماعی روز در حین تفسیر آیات قرآنی است که موجب تازگی و زنده بودن این مباحث گردیده است، ویژگی دیگر بیان روشن و روان آن است.
در کتاب آشنایی با قرآن (جلد سیزدهم) به تفسیر سورههای اعلی، غاشیه، فجر، بلد، شمس، لیل، ضحی، انشراح و تین پرداخته شده است.
گزیده کتاب آشنایی با قرآن (جلد سیزدهم)
اِنَّهُ یعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یخْفی. معنایش ظاهر و روشن است: خدا میداند آشکار را و پنهان را. این جمله، جمله کلی است که در همه جا صادق است، ولی در این مورد بلاتشبیه مثل این است که یک کسی با شما دارد حرف میزند، یک چیزی در نیت او هست، شما نیت او را میدانید، ولی او درباره آنچه که در ضمیرش دارد چیزی به شما نمیگوید؛ یک خواستهای در ضمیرش دارد، حالا به هر دلیلی ـ مثلا خودش را لایق نمیداند یا گفتن آن را خلاف ادب میداند ـ نمیگوید، بعد شما همانی را که او در ضمیر دارد، به او میگویید که فلان چیز را ما به تو خواهیم داد، ما آنچه را که تو بگویی هم میدانیم، آن را هم که نگویی ما درون دلت را میدانیم.