0.0از 0

درسهای اسفار (جلد اول)

مباحث قوه و فعل

موجود کن
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب درسهای اسفار (جلد اول)

    درس‌های اسفار (دوره شش جلدی)، صورت مکتوب مجموعه درس‌های کتاب اسفار ملاصدرا که توسط فیلسوف معاصر، مرتضی مطهری (1298-1358ش)، در سال‌های 1354-1357ش است که برای جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم‏ بیان کرده است. استاد شهید در این درس‌ها قسمتی از مبحث «قوه و فعل» کتاب اسفار را تدریس نموده‌اند و علت انتخاب این مبحث، مطرح بودن برخی اندیشه‌های مارکسیستی در ارتباط با مسئله حرکت در آن دوره بوده است. این کتاب از یک سو غنای فلسفه اسلامی را نمایان می کند و از سوی دیگر دقت نظر و تسلط آن استاد شهید را بر مسائل فلسفی آشکار می‌سازد و همانند سایر آثار استاد از بیانی روشن و روان برخوردار است. این مجموعه شامل شش مجلد می‌باشد.

    کتاب درسهای اسفار (جلد اول) که تنظیم یافته حدود 20 نوار از 110 نوار دروس اسفار است که مباحث «قوه و فعل» را در طی هفده جلسه مورد بحث قرار میدهد، انتخاب این مباحث طبق ممشای همیشگی استاد بر اساس نیاز شدید آن روزگار بوده و ایشان را بر آن داشته که برای مقابله با ادعاهای پرطمطراق مادیگرایانه آن دوران به تحلیل مباحث «حرکت» بپردازند. در عین حال این کتاب به جهت تبیین یکی از مباحث مهم حکمت متعالیه توسط یکی از اساتید مسلّم فن، یک گنجینه غنی بهشمار میآید که همواره میتواند برای دانشپژوهان و محققین فلسفه اسلامی راهگشا باشد، بویژه آنکه در طیّ این دروس به مناسبت، از مباحث منطقی و فلسفی بیشماری مانند عرض و عرضی، اثبات نفس، اصل تضاد، اصل عدم تناقض، نفس کلی عالم، رابطه مادی و مجرد، خیر و شر، کلی طبیعی و مانند آن سخن به میان آمده است. آنچه بر غنای این مباحث افزوده یکی توجه خاص استاد به نظرات مرحوم استاد علامه طباطبایی (قدّس سره) است و دیگر اشاره استاد به نظرات خودشان در مواردی است که ایشان نظری متفاوت از مرحوم صدرالمتألهین اختیار کردهاند. این خصوصیات به همراه ویژگی‌های دیگر مانند درجهبندی کردن اهمیت پارهای از مباحث فلسفی توسط استاد در ضمن برخی جلسات که خوانندگان تیزبین آنها را درخواهند یافت، این کتاب را به مجموعهای ارزشمند مبدل ساخته است.

    گزیده کتاب درسهای اسفار (جلد اول)

    وجود تدریجی معنایش این است که وقتی یک امرِ ممتد را در نظر بگیریم، به دو قسم قبل و بعد منقسم می‌شود. قبل در بعد وجود ندارد و بعد در قبل وجود ندارد. در مرتبه قبل، بعد چون هنوز نیامده، معدوم است و در مرتبه بعد، قبل چون آمده و گذشته، معدوم است. حال خود قبل را دو قسمت می‌کنیم؛ می‌بینیم قبل خودش مرکب است از یک قبل و یک بعد چون پس و پیش دارد. باز ذهن ما هر کدام از این دو نیمه را به دو قسمت تقسیم می‌کند و هر چه ذهن پیش برود، باز هر جزء به دو جزء منقسم می‌شود، به‌طوری‌که هیچ جزئی در مرتبه جزء دیگر نیست؛ یعنی هر جزئی در مرتبه جزء دیگر معدوم است. چون این تقسیم مثل تقسیم جسم است که هرچه تقسیم کنیم، باز قابل انقسام است و به جایی منتهی نمی‌شود، می‌گوییم در امور تدریجی‌الوجود، وجود و عدم متشابکند یعنی دست در گریبان یکدیگر هستند . شیء در حالی که موجود است، معدوم است، چون وجود و عدمش از یکدیگر جدا نیستند؛ یعنی هیچ وجودی را نمی‌توانیم بگوییم که در مقابل عدمش قرار گرفته است. این جزئی که وجود دارد، نسبت به جزء دیگر موجود است، ولی اگر باز خود همان جزء را به دو قسمت تقسیم کنیم، تقسیم می‌شود به موجودی و معدومی ...  
      پس جواب آن اشکالی که می‌گفت «آیا حرکت به تمام وجودش موجود است یا به بعضی از وجودش و آیا آن جزئی که باقی مانده، عین همان است که موجود است یا غیر آن»، این است که آن که معدوم است با آن که موجود است متصل واحد هستند، یک کشش هستند. به این اعتبار که نگاه کنیم، همه آن را در زمان می‌بینیم، همه یک چیز هستند. اما اگر هر جزئی را جدا در نظر بگیریم و تجزیه کنیم، این جزء در آنجا وجود ندارد و آن جزء هم در اینجا وجود ندارد. امر زمانی یعنی یک وجود ممتد به امتداد زمان. ابتدای وجودش بر ابتدای این زمان و انتهای وجودش بر انتهای آن منطبق می‌شود.