نظر شما چیست؟
داستایوسکی در یادداشت‌های زیرزمینی از زبان مردی سخن می‌گوید که از آگاهیِ زیاد نسبت به سایر مردم عادی، به کنج انزوای زیرزمینش خزیده و گویی مقابل فلاکت روزگار و جهالت مردم مشغول طغیانی منفعلانه است. زیرزمین در اینجا نمادی از بریدگی از اجتماع و بیگانگی است.

او نسبت به همه‌چیز، شکایت دارد. خودش را از دیگران جدا می‌داند و در مقابل تمام رفتارهای انسان‌های اطرافش و روشن‌بینی‌های دروغین طغیان می‌کند. طغیانی منفعلانه که تنها در اعتراض و نوشتنِ یادداشت‌هایش در کنج همان زیرزمین خلاصه می‌شود. او رنج می‌کشد و دلیل رنج کشیدنش را دانستنِ بیش از حد می‌داند. و از همین رو خودش را در بخشی به یک موش تشبیه می‌کند که در میان این مردم به ناچار به گوشه‌ای خزیده و پناه برده است.

همانطور که داستایفسکی پیش از شروع رمان می‌گوید، در بخشِ اول کتاب یعنی زیرزمین، مرد زیرزمین سعی در معرفی خودش به ما دارد. ولی او هرچقدر که بیشتر از خودش می‌گوید ما کمتر او را می‌شناسیم. ما به حرف‌های او اعتماد زیادی نداریم زیرا آنقدر گفته‌هایش پاراروکسی و متناقض است که ما تا آخر نمی‌توانیم هویتِ ثابت و مشخصی را به او نسبت بدهیم.

شاید حتی خودش هم از این هویت مشخص دوری می‌کند. او کیست؟ خودش هم نمی‌داند. زیرا تمام حرف‌هایش ضد و نقیض است. برای مثال او لحظه‌ای خود را موجود خبیثی می‌داند، در صورتی که لحظه بعد این موضوع را رد می‌کند و می‌گوید که آزارش به مورچه هم نمیرسد. او از طرفی پارانوئید دارد و همینطور شخصی سادومازوخیسمی است. چرا که بعضی اوقات از قصد موجب آزار دیگران می‌شود، و از طرفی سعی دارد خودش را خوار و خفیف نشان دهد، و گویا از اینکه دیگران او را تحقیر کنند لذت می‌برد. انگار که این مورد تحقیر واقع شدن هدف اوست.

از دیگر خصایص عجیب او این است که از همان ابتدا خود را موجود بیمار و ضعیفی نشان می‌دهد که درد‌های جسمی زیادی دارد ولی حتی از دکتر رفتن هم طفره می‌رود.
صفحات کتاب :
168
شابک :
9786220108436

کتاب های مشابه یادداشت های زیرزمینی