کتاب نورالدین پسر ایران به نویسندگی معصومه سپهری، حاوی خاطرات ۷۷ ماه نبرد رزمنده و جانباز، سید نورالدین عافی است و ناشر آن انتشارات سوره مهر می باشد.
آقای موسی غیور با مصاحبه ای ۴۰ ساعتی به زبان ترکی، در سال ۱۳۷۳ خاطرات جانباز فداکار، سید نورالدین عافی را ضبط کرد و برای فراهم آوردن این کتاب، چندین مصاحبه ی تکمیلی دیگر از صاحب خاطرات و همرزمان او گرفت. خانم معصومه سپهری نیز از سال ۱۳۸۳ کار تنظیم این مصاحبه ها را بر عهده گرفت و در انتها، انتشارات سوره ی مهر آن را در آذر ماه سال ۱۳۹۰ منتشر کرد. این کتاب ششصدمین کتاب از دفتر ادبیات و هنر حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی به حساب میآید.
در پایان این کتاب چندین عکس از نورالدین که با عکاسی بهزاد پروین قدس بوده است، قرار دارد. خاطراتی را که نورالدین بیان کرده، به نوعی می توان گفت؛ روایت عملیات بدر، عملیات والفجر هشت و عملیات کربلای ۴ می باشد.
از ویژگی های این کتاب، پرهیز از هر نوع مقدس نمایی و بیان خاطره برای کسب شهرت و امتیاز است و به شرح دقیق برخی حوادث جبهه ها به صورتی واقعی و نه اغراق آمیز و بزک شده می پردازد.
واقع نمایی و بیان صادقانه و مواجهه بسیار واقعی با زندگی، اشارات معرفتی اثرگذار، نمایش وضعیت جامعه و نشان دادن برخی افراد یا گروه هایی که در زمانی که بسیاری از مردم غیور این سرزمین مشغول دفاع از دین و کشور و امامشان بودند، آنها با بی تفاوتی یا سهل انگاری یا کارشکنی، بر خلاف جهت مردم حرکت و عمل می کردند، می باشد. البته خاطرات گاه گاهی چاشنی طنز نیز دارد.
این اثر،نشان دهنده عظمت روحی خانواده شهدا، تأثیر توسل به ائمه اطهار علیهم السلام و خصوصا امام رضا علیه السلام است.
کتاب نورالدین پسر ایران از هجده فصل به همراه عکس های ضمیمه و فهرست اعلام تشکیل شده است.
سید نورالدین عافی سال 1343 در روستای خلجان تبریز در خانواده پر جمعیت و کشاورز متولد شد. او مانند بسیاری از هم سالانش در فعالیت های انقلابی شرکت می کرد. با شروع جنگ ایران و عراق می خواهد راهی جبهه شود؛ ولی به خاطر سن کمش او را نمی پذیرند و با تلاش های بسیار به هدف خود می رسد. در پاییز سال 1359 دوره آموزش نظامی می بیند و راهی مناطق غرب کشور می شود و در سپاه مهاباد به فعالیت می پردازد.
در سال 1360 عضو رسمی سپاه کردستان می شود و پانزده ماه آنجا می ماند؛ ولی همیشه در اندیشه راهی شدن به مناطق جنگی جنوب کشور است. وقتی به مناطق جنوبی اعزام می شود، برادر کوچک تر، صادق هم به همراهش می رود و در یک بمباران حمله هوایی عراق در برابر چشمان نورالدین شهید می شود.
به تبریز می رود و بعد از شش ماه به جبهه برمی گردد. در مرخصی هایی که در تبریز می گذراند به فعالیت های مذهبی و تبلیغی و عیادت از خانواده شهدا و مجروحان بیمارستان ها می پردازد و هربار بعد از استراحتی کوتاه به جبهه برمی گردد.
در عملیات های زیادی از جمله مسلم بن عقیل، کربلای چهار، و ... شرکت می کند و در این مدت بیست و چهار ترکش به بدن نورالدین اصابت می کند و او در بیمارستان های کرمانشاه و مشهد بارها تحت عمل جراحی قرار می گیرد؛ ولی به دلیل اینکه جراحات وارده به صورت، شکم، چشم و بینی زیاد بوده است، حتی با این عمل ها، به طور کامل بهبود نمی یابد. با وجودی که جانباز 70 درصد است، هر بار بعد از بهبودی نسبی به جبهه باز می گردد. در هجده سالگی چهره اش در اثر جراحت های شدید و جراحی های زیاد کاملاً شکل خود را از دست می دهد.
در سال 1363 با دختری به نام معصومه عقد می کند و در سال 1367 اولین فرزندش، متولد می شود. ولی باز هم هوای شهادت و دفاع از میهن او را به جبهه ها می کشاند. یکی از کارهایی که او در جنگ انجام می داد این بود که در مناطق جنگی به عنوان غواص در عملیات های زیادی شرکت می کند. پس از قبول قطع نامه و پایان جنگ برای مداوا به آلمان می رود و باز هم تحت عمل جراحی قرار می گیرد و بنا به درخواست خودش زودتر از موعد به ایران برمی گردد. نورالدین هنوز دردها و ناراحتی های جسمی و دلتنگی دوری از دوستان شهیدش، مخصوصاً امیر مارالباش، را دارد.
«بسم الله الرحمن الرحیم
این نیز یکی از زیباترین نقاشی های صفحهی پُرکار و اعجاز گونهی هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشتهاند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرینزبانی که از قریحهی ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازکاندیشیِ نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جا گرفته است، و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشههائی که عادتاً در بیان خاطرهها نگفته می ماند، از ویژگی های برجستهی این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانهی همسری است که تلخیها و دشواریه ای زندگی با رزمندهئی یک دنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اَجر با او را پذیرفته است.
ساعات خوش و با صفائی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم والحمدلله90/10/20»
داد زدم: نزن و گلوله را بغل کردم تا از مسیر آتش عقبه بردارم، اما فندرسکی که دستش را روی گوشش گذاشته بود، با فشار زانویش توپ را شلیک کرد ... شلیک توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبکی به هوا پرتاب کرد ... هیچ چیز از آن ثانیههای عجیب به یاد ندارم ... فقط یادم هست محکم به زمین افتادم در حالی که گردنم لای پاهایم گیر کرده بود! بوی عجیبی دماغم را پُر کرده بود. مخلوطی از بوی گوشت سوخته، باروت، خون و خاک ... بهتدریج صدای فریاد فندرسکی و دیگران هم به گوشم رسید.
گریه میکردند، داد میزدند ... من تلاش میکردم سرم را از بین پاهایم خارج کنم، ولی نمیشد ... احساس میکردم مثل یک توپ گرد شدهام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم. ناله میکردم: گردنم را بکشید بیرون ... اما این کار دقایقی طول کشید. وقتی سرم از آن حالت فشار خارج شد، دیدم همه گوشتهای تنم دارند میریزند. هیچ لباسی بر تنم نمانده بود. حتی نارنجکها و خشابهایی که به کمرم داشتم، ناپدید و شاید پودر شده بودند. بچهها به سر و صورتشان میزدند و گریه میکردند. من از لحظاتی قبل شهادتین میگفتم، اما هیچ نالهای از من بلند نبود. از بچگی همین طور بودم.
سید نورالدین عافی در این باره گفته است: جلد دوم در چهار بخش منتشر خواهد شد. بخش اول ناگفتههایی که از کتاب «نورالدین پسر ایران» جا مانده است، و مسائلی که متناسب با جامعه اکنون است. در بخش دوم به تاثیراتی که کتاب اول، بر روی جوانها گذاشته پرداخته میشود. بخش سوم در مورد نقش همسرم است و بخش آخر کتاب هم به قضایای بعد از جنگ و سختیهای بعد از جنگ برمی گردد.
دانلود کتاب نورالدین پسر ایران pdf در فراکتاب در نسخه الکترونیک در دسترس شماست.
دانلود کتاب نورالدین پسر ایران pdf به صورت رایگان در فراکتاب وجود ندارد اما جهت آشنایی با نسخه الکترونیک، برای مدت حدود ده دقیقه امکان دانلود و مطالعه رایگان در نرم افزار وجود دارد.
اصلاً فکر نمیکردم گفتن خاطرات در این زمان اهمیت داشته باشد. هنوز حرف خاطرات جنگ و مصاحبهها مطرح نشده بود. واقعیت این است من هم مرتب درگیر عوارض مجروحیتهایم بودم، اما سال 1373 یک شب خواب دیدم آقای خامنهای ورقههایی در دست دارد که میخواند و گریه میکند. من هم در آن اتاق بودم. کسی گفت اینها خاطرات یک جانباز 70 درصد است که 80 ماه در جبههها بوده و باز میگوید که در مورد جنگ کاری نکردهام ...
پویا نمایی «نورالدین پسر ایران»، بر اساس خاطرات سید نورالدین عافی، به کارگردانی میثم حسینی ساخته شد. این مجموعه شامل سی قسمت پانزده دقیقهای است. علی تقیپور تهیهکننده برنامه «نورالدین پسر ایران» درباره آن میگوید:محمد صالح علا، آتیلا پسیانی، مسعود فروتن و پژمان بازغی از جمله هنرمندانی هستند که در نخستین قسمتهای «نورالدین پسر ایران» شاهد حضور آنها در برنامه خواهید بود.
مستند تلویزیونی «نورالدین پسر ایران» به همت گروه حماسه و دفاع شبکه اول سیما و تهیه کنندگی علی تقیپور ساخته شده و از شبکه اول سیما پخش شد. در این مستند، بازیگران مرد به بازخوانی قسمتهایی از خاطرات نورالدین عافی پرداختند و برای اولینبار است که کتاب «نورالدین پسر ایران» به روایت بازیگران مرد برای مخاطبان خوانده میشود. در هر یک از 30 قسمت این مجموعه، یکی از بازیگران مرد از جمله آتیلا پسیانی، محمد صالح علاء و پژمان بازغی به روایت برشی از خاطرات درج شده در این کتاب میپردازند.
فایل صوتی این کتاب در سایت فراکتاب موجود نیست ولی با مراجعه به سایت می توانید کتاب دیجیتال و چاپی را سفارش دهید.
برای خرید نورالدین پسر ایران، pdf و یا کتاب چاپی می توانید به سایت یا نرم افزار فراکتاب مراجعه کرده و آن را سفارش دهید و از خواندن آن لذت ببرید. البته اگر پی دی اف آن را خریداری کردید، فقط می توانید در نرم افزار فراکتاب آن را مطالعه کنید.
مشخصات کتاب نورالدین پسر ایران در جدول زیر مشاهده می کنید:
مشخصات | |
ناشر: | سوره مهر |
نویسنده: | معصومه سپهری |
زبان: | فارسی |
تعداد صفحه: | ۷۰۰ |
موضوع: | زندگی نامه |
نظر دیگران //= $contentName ?>
هیج حرفی و نظری نیست فقط حسرت و حسرت من هم جا مانده ام خدا شاهده غم یاران مرا پیر و زمین گیر کرد آقا نورالدین...
تازه تمامش کردم واقعا دلنشین بود...
در حال خوندنم ، بسیار زیباست...
حکایت نبرد زخم و صبر و اراده با دشمنی به نام کفر با سپاهی 42 کشوره!!!!...
عالی بود...
کتابی همراه با لبخند وگاهی گریه به خاطر رنج زخمها...
بعضی از کتابها آنقدر جذاب اند که هرکس باید حتما یک نسخه از اونها رو داشته باشه تا با هربار خوندنشون با طنزهای ...
با سلام و تشکر اگر پایان کتاب چاپی عکس های این جانباز عزیز را چاپ کردید لطفا در نسخه دیجیتال هم قرار بدید باتش...
مرد حسابی کی 8 تومن پول داره بده به شما ...
بسیار زیبا و قشنگ بود لحظات ناب و به یاد ماندنی دورانی که ادمها بوی خدا میدادند . خدایا ما را شرمنده روی شهدا ...