امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (PDF)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 30,000
نظر شما چیست؟

می شود کسی را دوست داشت بدون آنکه او بفهمد. می شود با او در زیر سپیدی دانه های برف زمستانه قدم زد بدون اینکه حتی روحش هم متوجه شود. می شود چشم هایت را موقع خوابیدن و بیدار شدن به نگاه او تنظیم کرد بدون اینکه حس کند. و می شود با او ملاقات کرد بدون اینکه به نزدت آید. خدا زیباست. آن را در دانه های مرواریدی که از آسمانش می بارد می بینم. این زمستان دلگیرتر و غمگین ترم. باید اعتراف کرد زمستان امسال با بقیه فصل های سرد پیش از این فرق دارد. اشک هایم سرازیر می شود. از کنار پنجره‌ی اتاقم به طرف تابلوی دو نفره برمی گردم. چندین ماه شبانه روز برایش زمان گذاشتم و با رنجی که در دل نهادم آن را کشیدم. پنهان کردنش از پدر و مادر دشوارتر بود. اطمینان داشتم اگر می دیدن خیلی جدی باهام برخورد می کردند. تابلوی نقاشی تصویر من کنار پسری که تا به حال ندیدن، نمی شناسند و اگر می پرسیدن نمی دانستم چه پاسخی بدهم. با پارچه ای زرد رنگی آن را پوشاندم و از اتاقم بیرون رفتم....


صفحات کتاب :
183
کنگره :
‏‫‬‭PIR۸۳۶۱
دیویی :
‫‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
9247443
شابک :
978-622-5575-14-1
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه اشک های بی صدا