کتاب پیرمرد و صندلی کاری از سید سعید هاشمی می باشد که به اواخر زندگی و مبارزات آیت الله شهید سید حسن مدرس پرداخته است. این کتاب توسط انتشارات به نشر منتشر و روانه ی بازار کتاب شده است.
کتاب پیرمرد و صندلی کاری از انتشارات به نشر به اواخر زندگی و مبارزات آیت الله شهید سید حسن مدرس پرداخته است. به مناسبت بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت آیت الله مدرس مسابقه کتابخوانی پیرمرد و صندلی برگزاری میگردد. پس از دریافت و مطالعه کتاب، جهت شرکت در مسابقه به لینک ذیل مراجعه نمایید.
شرکت در مسابقه کتاب پیرمرد و صندلی
نویسنده سعی کرده بیانی ساده و داستان گونه و قلمی روان، قسمتی زندگی سیاسی پر فراز و نشیب شهید مدرس را برای نوجوانان بیان کند.داستان کتاب مربوط به زمان پادشاهی احمدشاه قاجار است. آن زمان که ایران زیر سلطه انگلستان بوده و رضاشاه به عنوان رئیس الوزرا در دربار احمدشاه مشغول بوده است. رضا خان سردارسپه پس از رفتن احمدشاه به انگلستان، با توطئه، رشوه و زور نمایندگان مجلس را در اختیار خود میگیرد و سعی در براندازی نظام و سلسله قاجاریه دارد. سرانجام نیز با وجود مخالفتهای مدرس و سایر وکلا، با توسل به زور و قتل موفق به براندازی سلسله قاجار میشود و خودش به عنوان اولین شاه پهلوی بر مسند قدرت مینشیند.
کتاب پیرمرد و صندلی برگرفته از برهه ای از زندگی سید حسن مدرس می باشد که بر می گردد به دوران احمد شاه قاجار و دخالت انگلیسی ها در امورات کشور که منجر به تغییر حکومت از قاجار به پهلوی می شود. در این کتاب که دارای ۱۷ فصل می باشد به نقش شهید سید حسن مدرس در مجلس برای جلوگیری از انتقال قدرت به قزاق ها، فشار رضاخان به مجلس برای تصویب انتقال قدرت، کشته شدن عده ای از نمایندگان مجلس و ... پرداخته است.
چند ساعت گذشته بود. همه ی شهر از ترور عشقی باخبر شده بودند. چند نفر از وکلا درباره ی تشییع جنازه ی عشقی که قرار بود فردا انجام شود، صحبت می کردند. مدرس به ملک الشعرا گفت : «بگو تابوت را در مسجد سپهسالار امانت بگذارند تا فردا تشییع کنیم. »
چشم، آقا!
ملک الشعرا داشت می رفت که مدرس صدایش زد: «آقای ملک الشعرا! در ضمن به چندتا از آقایان بگو شب را در مسجد کنار تابوت باشند. ممکن است سردارسپه دستور بدهد که شبانه جسد را دفن کنند. نمی شود به اینها اطمینان کرد. »
باشد! می گویم .
ملک الشعرا که رفت ، مدرس به پسرش گفت: «یک کاغذ و قلم به من بده! » قلم و کاغذ را که گرفت چیزی نوشت و کاغذ را به وکیلی که کنارش بود داد. این اعلان را ببرید، بدهید به چاپ خانه تا چاپ کنند! بدهید به همه جا بچسبانند و به مردم هم بدهند! وکیل، کاغذ را گرفت و آن را خواند: «هرکس می خواهد از جنازه ی یک سید غریب و مظلوم مشایعت کند، فردا صبح در مدرسه ی سپهسالار حاضر شود. » و زیر آن امضاکرده بود: «مدرس .»
بعد از خواندن آن گفت: «همین امشب می برم به چاپخانه. » مدرس گفت: «باید به همه ی مدیران روزنامه ها بگوییم در مجلس تحصن کنند. این طوری نمی شود که آن مرتیکه هرروز یک روزنامه نگار را بکشد. او می خواهد دهان همه را ببندد. » وکیل گفت : «این را هم فردا به مدیران جراید اعلام می کنیم . »
*
نزدیک ظهر، سردارسپه عصبانی و آشفته در دفترش قدم می زد. در یک دستش باتومی داشت و پی درپی آن را به کف دست دیگرش می کوبید. صدای درِ اتاق بلند شد. سردارسپه با خشم گفت: «بیا تو! »
به مناسبت هشتاد و ششمین سالگرد شهادت آیتالله مدرس (ره)، مسابقه کتابخوانی «پیرمرد و صندلی» توسط انتشارات بهنشر و زیارتگاه شهید آیت الله مدرس (ره) برگزار میشود.مسابقه کتابخوانی «پیرمرد و صندلی» تا ۱۰ آذر سالگرد شهادت شهید آیتالله مدرس (ره) ادامه دارد. یک جایزه سی میلیون ریالی، یک جایزه بیست میلیون ریالی و یک جایزه ده میلیون ریالی از جمله جوایز در نظر گرفته شده در این مسابقه است.
علاقهمندان برای شرکت در این مسابقه، کافی است پس از مطالعه کتاب به سوالات مطرح شده که در سایت به نشر و فراکتاب موجود است پاسخ دهند و عدد پاسخ های صحیح را به سامانه پیامکی مجتمع فرهنگی زیارتگاه شهید آیت الله مدرس (ره) ۲۰۰۰۲۰۰۱۲۸ ارسال کنند.
پی دی اف کتاب پیرمرد و صندلی را می توانید از طریق نرمافزار فراکتاب دانلود کرده و سپس آن را در کتابخوان مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات | |
ناشر: | به نشر |
نویسنده: | سید سعید هاشمی |
تعداد صفحه: | 128 |
موضوع: | اواخر زندگی و مبارزات آیت الله شهید سید حسن مدرس |
قالب: |
نظر دیگران //= $contentName ?>
خوب بود...