امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (TEXT)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 25,900
خبرم کن
کتاب چاپی ناموجود است
ت 79,900
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب آذرخش

کتاب آذرخش نوشته ی لیلا رعیت، روایتی عاشقانه با جنبه های روانشناسانه است که اتفاقات و جریانات گوناگونی را دربر می گیرد. کتابی که شاید بتواند کمک مناسبی برای افرادی که دچار وابستگی های عاطفی شدید هستند، باشد.

آذرخش داستان دختری به نام سارا است که در کودکی پدر و مادرش را بر اثر سانحه رانندگی از دست می دهد. اتفاقی که باعث دشمنی عمیق بین خانواده پدری و مادری او شده. دلایل این دشمنی در جریان رمان و در برخی از اتفاقات آن توضیح داده شده است. اما داستان در یک کلانتری آغاز می شود، جایی که از سارا به علت فحاشی شکایت شده و او باید در کلانتری حاضر تا به موضوع رسیدگی شود. موضوع شکایت از سارا و حضور او در کلانتری که به دایی او هم بی ارتباط نیست در آغاز کتاب شاید چندان مخاطب را جذب نکند اما برای پرده برداری از راز های بسیاری، خواننده باید کتاب را تا آخر بخواند.

سارا پس از تصادف پدر و مادرش، نزد پدربزرگ و مادربزرگ مادری اش بزرگ شده و زندگی می کند. در طول این مدت دایی سارا که نام او بهرام رستگار است، همواره از خواهر زاده اش حمایت کرده و همیشه آماده کمک کردن به او است. بعد از مدتی سارا به همراه بهرام خانه ای جدا گرفته و زندگی خود را ادامه می دهند. بهرام برای بهتر شدن آینده سارا همه کار کرده و سارا نیز استاد دانشگاه و مترجم بودن خودش را مدیون بهرام می داند.

لیلا رعیت در کتابش دو داستان عاشقانه که یکی مربوط به سارا و دیگری مربوط به دایی سارا است را با خود دنبال کرده. اما داستان سارا در قیاس با داستان بهرام بسیار ساده و سرراست بوده و روایت عاشقانه ی بهرام بسیار هولناک و همراه با پیچیدگی های خاص خودش است. روایتی که رنج زیادی برای بهرام و سارا به همراه خواهد آورد. نویسنده در کتاب آذرخش مسائل دیگری را هم به جز مسائل عاشقانه از قبیل حوادث ماوراءالطبیعه، وجود معمای مرموز در روابط، پیش گویی آینده و… را نیز دنبال کرده تا خواننده را با خود همراه کند.

گزیده کتاب آذرخش

حرف بزن عزیزم، حرف بزن. تا ابد حرف بزن. دوست دارم تو بگویی و من گوش کنم، تو بخندی و من لذت ببرم، تو راه بروی و من تماشا کنم. دوستت دارم، بیش از آنکه فکرش را بکنی، به مراتب بیشتر از آنکه در ذهنت بگنجد در قلب من فضا داری. همه عشقم، روحم، جانم، وجودم متعلق به توست. تو نیمه گمشده منی، گمشده ای که پیدا شده است و من خیال ندارم از دستش بدهم. بگو از دنیا چه می خواهی؟ همه را برایت می آورم، حتی اگر لازم باشد برای به دست آوردنش به آن سوی قله کوه قاف بروم.

حرف هایش که به جای قابل قبولی رسید، نوبت را به شعبانی داد. لحن شعبانی کمی تحکمانه و همراه با غرغر بود. برعکس فدایی که از کیفیت کار معلم ها ابراز رضایت می کرد و ممنونشان بود، شعبانی عیب و ایرادهای ریز و درشت زیاد گرفت. حتی دوسه تا از معلم ها را به نام خواند و ایراد تدریسشان را همانجا در جمع گفت. احساس کردم یا شعورش پایین است یا اصرار دارد مدیریتش را ثابت کند وگرنه هیچ کس در حضور جمع از کسی انتقاد نمی کند. شعبانی بود دیگر، یک موجود غیر دوست داشتنی! این قبیل رفتارهایش هم به دلیل عقده های روانی اش بود.

سال نشر :
1398
صفحات کتاب :
528
کنگره :
‏‫PIR8349‭‬ ‭/ع9‏‫‬‮‭آ4 1398
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
5587472
شابک :
978-622-220-030-5

کتاب های مشابه آذرخش