کتاب حلقه ای نو برایم بخر موضوع رابطه زناشویی را در قالب رمانی جذاب، به تصویر می کشد، از بحران می گوید و در نهایت از روبرو شدن عالمانه با این بحران. خوشحال خواهیم شد،
با خودم فکر می کردم، چقدر حرف ها برای گفتن بوده که من به زنم نگفتهام! چقدر حرفها برای شنیدن از او بوده که من نشنیدهام! و چقدر قراردادهای یکطرفه را امضا کردهایم که طرف روبروییمان نخوانده و طبق آن قرارداد مورد قضاوت قرار گرفته است ؛ بیآنکه روحش از آن خبردار شده باشد! قباله ازدواج با جای چند امضا به معنای تایید این همه ناگفته و ناشنیده. این ها فقط چند ماه از عقدشان میگذشت! خوش بحالشان! لااقل این نسل فرصت بیشتری برای گفتگو و اصلاح دارند؛ من بعد از پنجاه سال کجای آن قباله را اصلاح کنم!؟ انگار ما از گفتن خواستههایمان به دیگری وحشت داریم! از اینکه خواستههایمان پذیرفته نشود.
ولی همان خواسته ها را از طرف شریکمان نیز امضا میکنیم و منتظر اجرای آن هستیم! چه افکار ترسیده و تاریکی در درونم بود! صدای ریزش آب مرا به خود آورد سرم را بلند کردم؛ به آبشار زیبایی رسیدیم که آب با قدرت از بالای کوه به حوضچهای میریخت. تماس آبشار با سطح حوضچه، باعث پرتاب ذرههای آب به سر و صورتمان میشد. چقدر همه ما به این خنک شدن نیاز داشتیم! همگی به شستن دست و صورت خود پرداختیم.