رعشههای هیستریک گوشیاش مانند دستگاه شوک الکتریکی مایوسانه برای بازگرداندن او به زندگی تقلا میکرد. روی صفحه سبز نوشته بود: نیلی میل. شارژ گوشی که تمام شد، گویی پیکسل پیکسل خاطراتش با نیلوفر هم از صفحه ذهنش خاموشید.
بوس بوسکهای صدادار فرو رفتگی زیر گلویش، خالی خالی تمبر هندی خوردن، رقص معلولین با ای دختر صحرا، نشگون گرفتن با انگشت پا، تقلبها سر هفت خبیث، همه و همه میتوانست ترشح بزاق هزارپایی باشد که در گوشههای تاریک ذهنش وهم تنیده بود.