5.0از 5
خانه مرموز
رایگان
خرید
نظر دیگران
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
کریس در حالی که در ورودی مهد کودک را باز میکرد دوباره مرد را آن سوی خیابان دید که مقابل ویترین مغازه ی سیگار فروشی ایستاده است. آن روز سومین روزی بود که مرد را آنجا میدید. دیروز وقتی که میخواست گلن را از مهد ببرد حس کرده بود مرد آنها را تعقیب میکند. با خودش گفت: حتما خیالاتی شدم در مهد را باز کرد وچیزی نمانده بود که با یک پسر چهار پنج ساله کک مکی برخورد کند و بیفتد...