0.0از 0

زندگی همان چیزی است که تو می سازی

موجود کن
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب زندگی همان چیزی است که تو می‌سازی

    پیتر بافت در کتاب زندگی همان چیزی است که تو می‌سازی به این موضوع  می‌پردازد که زندگی هرکس به خودش تعلق دارد و باید آن را به بهترین شکل ممکن و همسو با رؤیای خود بسازد و در این صورت است که موفقیت، در انتهای راه در انتظار ماست. نویسنده در این کتاب از «خنجر طلایی» نام می‌برد که به اعتقاد پدرش وارن بافت، این خنجر نازپرورده کردن و رفاه بیش‌ازحد و نالازمی است که فرزندان ما را دچار بی‌هویتی و بی‌هدفی می‌کند و نهایتاً آن‌ها را به پوچی می‌رساند.

    این کتاب در مورد مواهب و هدایایی است که از جهان دریافت و به آن بازگردانده می‌شود؛ درباره انتظارات و تعهدات، درباره خانواده، اجتماع و اینکه این‌ها چطور ما را شکل می‌دهند. این کتاب درباره زندگی در جامعه‌ای است که ما را با آسایش بی‌مانندی آرام می‌کند و در عین حال ما را با نگرانی‌ها در هم می‌ریزد؛ هم به‌لحاظ اقتصادی، هم از نظر سایر مسائل و اغلب اوقات ما را در جستجوی هدف گیج و سرگردان می‌کند. به‌طور خلاصه این کتاب درباره ارزش‌هاست، درباره اعتقادات و بینش‌هایی است که مشخص می‌کنند در طول اقامت کوتاهمان روی زمین چه کاری ارزش انجام دادن دارد. در مورد اعمال و نگرش‌هایی است که به یک زندگی خوب کمک می‌کنند. رفاه اقتصادی ممکن است در زندگی ما ایجاد شود و از بین برود، زندگی همین است. ارزش‌ها سرمایه ثابتی هستند که تمام پاداش‌های مهم احترام به خود و آرامش ذهن را برای ما به ارمغان می‌آورند. همچنین این کتاب درباره هویت است، در مورد نداهای درونی، استعدادها، تصمیمات و ویژگی‌هایی است که هر یک از ما را منحصربه‌فرد می‌کند.

    گزیده کتاب زندگی همان چیزی است که تو می‌سازی

    مادرم از اینکه مردم بدانند او چه عقیده‌ای داشته هرگز احساس خجالت و شرمندگی نمی‌کرد. روی سپر ماشینش یک برچسب چسبانده بود که می‌گفت «آدم‌های خوب از هر رنگی هستند». یک روز صبح، ما دیدیم که یک نفر «از هر رنگی» را خط‌خطی کرده و روی خط‌خوردگی نوشته «سفید». این خرابکاری کوچک و احمقانه برای من خیلی چیزها را آشکار کرد. من فکر می‌کردم نژاد‌پرستی چیزی بود که خیلی دور از ما اتفاق می‌افتاد. در جاهایی مثل سلما،  آلاباما   و ما فقط آن را در گزارش‌های تلویزیونی می‌دیدیم، اما اینجا اوماها بود، جایی که ظاهراً عقل سلیم و منصفانه حاکم بود و حالا نژادپرستی اینجا هم بود.