نگاهش را دوباره دور تا دور اتاق چرخاند و همان طور که نایلون خالی نان خشک ها را سر و ته گرفته بود و با آن بازی می کرد، چانه اش را گذاشت روی کاسه ی زانویش.
فکر کرد «بی انصاف ها! نیومدند ببینند این یک نفری که این جا مونده، زنده ست یا مرده.» بعد انگار بخواهد بغضش را قورت بدهد چند بار پشت سر هم آب دهانش را داد پایین و زمزمه کرد ...
مریم موسوی فردچرا انقد بد بیان شده بود .... ولی خوب بود خیلی کوتاه بود
1400-10-28 01:47:22
پاسخ
98910****4307عالی
1397-2-6 13:38:56
پاسخ
98930****9467خوب بود ولی نسبت به قیمتش کم بود
1396-2-15 21:18:04
پاسخ