مرد جوان و خیاط حیله گر
- چاپی
- الکترونیکی
- صوتی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب مرد جوان و خیاط حیله گر
کتاب مرد جوان و خیاط حیله گر داستان کوتاه برای کودکان و نوجوانان اثر شراره وظیفهشناس است. خانم وظیفهشناس این داستان از یکی از حکایتهای مثنوی مولوی اقتباس نموده است.
این داستان در مورد مرد جوانی است که وارد شهر کوچکی میشود که در آنجا خیاط ماهری وجود دارد، اما خیاط همانقدر که ماهر است همانقدر هم کلاهبردار است و معمولا از پارچهای مشتریانش میدزد. مرد جوان وارد یک ماجرای شرطبندی با مردم شهر میشود بر سر اینکه خیاط نمیتواند سر او را کلاه بگذارد. این داستان اهمیت دقت و زیرکی را به کودکان میآموزد. و اینکه نباید گول چربزبانی را خورد.
گزیده کتاب مرد جوان و خیاط حیله گر
آنوقتها که جادهها خاکی بودند و راههها پرخطر جوانی از خودراضی و پرمدعا سوار اسب به شهر دور دستی رسید. یک راست به قهوهخانه رفت و گوشهای نشست تا آب و غذایی بخورد. آن طرف قهوهخانه چندنفر گل میگفتند و گل میشنیدند. آن ها درباره خیاطی حرف میزدند که همه از او گله داشتند. اما کار و بارش سکه بود و دکانش پر مشتری. جوان از قهوهچی پرسید این خیاط کیست؟
قهوهچی پاسخ داد: او بهترین و ماهرترین خیاطی است که به عمرت دیدهای اما هیچکس دلخوشی از او ندارد. جوان پرسید: چرا؟ قهوهچی گفت برای اینکه از پارچه مشتریها میدزد. جوان پرسید: چطور اینکار را میکند؟ مگر پارچه را جلوی مشتری نمیبرد.
قهوهچی گفت: اتفاقا همیشه همین کار را میکند. اما چنان با مهارت حواس مشتری را پرت میکند که هیچکس نمیفهمد کی از پارچهاش میدزد.