صبورا (جلد2)
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب صبورا (جلد2)
صبورا داستان دو جلدی ایرانی اثر فاطمه بهشتیآریا خالق رمانهای عیار نامعلوم و بروژ است. صبورا در حکایت بانویی با همین نام است که در شهری غریب اسیر سلول تاریک زندان شده است. صبورا زنی که خوبی کرده و مهربانی اما آنچه برداشت میکند ناسپاسی و قدرنشناسی است.
و ماجراهای جذاب و پرفراز و نشیبی را در سفر زندگی از سر میگذراند با این فکر که آیا روزی سرانجام زندگیاش رنگ آرامش میگیرد یانه.
گزیده کتاب صبورا (جلد2)
فردای آن روز صبورا دوباره راهی بیمارستان شد. مثل روزگذشته پر از مامور بود.
صبورا: سلام عمو ماجرا تموم نشده؟
نگهبان: نه عموجان میبینی که مکافات شده. کارمندهای بیمارستان سه روزه که استراحت نکردن. میخواستن یارو رو ببرنش تهران ولی دستور دادن که همین جا باشه. میگن ممکنه وسط راه همدستهاش به پلیس حمله کنن.
صبورا داخل بیمارستان شد. وضعیت همانطور غیرعادی بود اما مادرش گفت:
-چند دقیقه صبرکن لباس عوض کنم بریم خونه.
در همین حال همان افسرجوان که قدی بلند و چهره بسیار مردانه و خوشسیما داشت وارد شد. افسر برکه را به حرف گرفت برکه همه چیز رو توضیح داد. مجروح دو تیر خورده بود. یک تیربه پایش خورده بود و به شکمش اصابت کرده بود که آن خطرناک بود. برکه گفت:
-حالا اگه اجازه بدین من مرخص میشم برای همکارا توضیح بدم. صبح دکتر مجروح رو ویزیت کرده. عصری هم مجدد برای ویزیت میاد. حالا هم دخترم منتظرمه باید برم.
افسرجوان نگاهی به صبورا کرد و گفت:
-بله البته خواهش میکنم خسته نباشید.
و اضافه کرد:
-ببخشید آرامش بیمارستان شما را به هم ریختیم. چارهای نبود این نزدیک ترین بیمارستان بود.
برکه: خواهش میکنم ما وظیفمون رو انجام دادیم. خداحافظ.
افسر مایل بود مکالمه را ادامه دهد بنابراین رو به صبورا کرد وگفت:
-خانم شما هم ببخشید. دیدم دیروز هم اومدید که مادرتان را به خانه ببرید ولی ما گرفتارشون کردیم و لبخند شیرینی زد.