جهان، آلوده ی خواب است
فروبسته است و حشت در
به روی هر تپش، هربانگ
چنان که من به روی خویش
در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست
و دیوارش فرو می خواندم در گوش
میان این همه انگار
چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست
شب از وحشت گرانبار است
جهان آلوده ی خواب است و من
در وهم خود بیدار:
چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست
در این خلوت که حیرت نقش دیوار است؟...
کنگره :
BP 4190 / ط 13 پ 4 1388