0.0از 0

دانلود کتاب بار دیگر نادر

۸۱٬۰۰۰
خرید
  • الکترونیکی
هنوز نظری ثبت نشده!
اولین نظر را شما بذارید
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب بار دیگر نادر

کتاب بار دیگر نادر زندگینامه‌ای جامع از شهید نادر مهدوی، شهید شاخص سال ۱۳۹۴، است. این اثر برای نخستین‌بار با بهره‌گیری گسترده و همه‌جانبه از خاطرات شفاهی، زندگی این فرمانده دلیر نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را از تولد تا شهادت و حتی پس از آن روایت می‌کند.

نویسنده کتاب، با تکیه بر گفت‌وگوها و خاطرات برادر، دوستان و همرزمان شهید مهدوی، روایتی مستند و صمیمی از مسیر زندگی او ارائه داده است. برخلاف بسیاری از آثار مشابه در حوزه تاریخ شفاهی که تنها به روایت چند نفر بسنده می‌کنند، در این کتاب، زندگی مهدوی از زوایای گوناگون و از زبان افراد مختلف بازگو شده است تا تصویری کامل‌تر از شخصیت و مجاهدت‌های او به دست آید. در نگارش این اثر، از اسناد و آرشیوهای متعدد داخلی و خارجی نیز استفاده شده تا تصویری دقیق‌تر و مستندتر از این واقعه تاریخی ارائه شود.

شهید نادر مهدوی در خرداد سال ۱۳۴۲ در شهرستان دشتی استان بوشهر به دنیا آمد. نام پیشین او حسین بود. وی از سال‌های آغازین تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نهاد پیوست و پس از خدمت در سپاه اهواز و جم، به فرماندهی عملیات سپاه خارک رسید.

مهدوی با روحیه‌ای خستگی‌ناپذیر و ایمانی عمیق، گروهان دریایی «لبیک یا امام» از ناوتیپ امیرالمؤمنین (ع) را بنیان‌گذاری کرد و خود فرماندهی آن را بر عهده گرفت. پس از آن، ناوگروه دریایی ذوالفقار وابسته به منطقه دوم دریایی سپاه پاسداران را راه‌اندازی کرد و تا زمان شهادت، فرماندهی این ناوگروه را بر دوش داشت. از زمان ورود نیروهای آمریکایی به خلیج فارس، شهید مهدوی لحظه‌ای از نبرد با متجاوزان آرام ننشست. او با تکیه بر ایمان، شجاعت و مهارت نظامی خود، عملیات‌های متعددی را علیه نیروهای آمریکایی طراحی و اجرا کرد که از مشهورترین آن‌ها می‌توان به عملیات موفق زدن کشتی بریجتون اشاره کرد.

سرانجام در ۲۰ مهر ۱۳۶۶، در جریان درگیری ناوگروه دریایی سپاه با نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس، نادر مهدوی و یارانش پس از نبردی شجاعانه به شهادت رسیدند. او نماد ایستادگی در برابر استکبار جهانی و از برجسته‌ترین قهرمانان ملی ایران به‌شمار می‌آید. به پاس رشادت‌ها و خدماتش، سازمان بسیج مستضعفین در سال ۱۳۹۴ او را به عنوان شهید شاخص سال معرفی کرد.

گزیده کتاب بار دیگر نادر

از لحظهای که حسین را دیدم، مهرش به دلم نشست. پُشتم گرم شد. دیگر تنها نبودم. سرم در روستا بلند بود. با وسواس صورت کوچک و تازه به دنیا آمدهاش را نوازش کردم. از خوشحالی دلم میخواست در آسمانها پرواز کنم. خدا چقدر با من مهربان بود.

 فردای آن روز که به مدرسه رفتم، با شادی خبر تولد برادرم را به همکلاسیها و معلممان گفتم. به آقای اسحاق ایرانی که معلم ما بود گفتم:

ـ آقا! دیروز خداوند یک برادر به من داد.

آقا معلم گفت:

ـ اسمش را چی گذاشتید؟

ـ آقا اسمش را حسین گذاشتهایم.

آقای ایرانی با مهربانی گفت:

ـ حسین اسم بسیار خوبی است، اما بگذارید «نادر» تا نادر بشود.

روی همین خاطر در شناسنامه اسم حسین را گذاشتند نادر؛ اما در خانه، میان خانواده و آشنایان همه او را با نام حسین میشناختند و صدا میزدند.