دانلود کتاب ملال
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب ملال
کتاب ملال نوشته سعید پاکان می باشد و انتشارات کلید پژوه آن را به چاپ رسانده است.این کتاب، سفری است در دل همین ملال؛ سفری که خواننده را به اعماق ذهن و روح انسان می برد، به جایی که حقیقت و خیال درهم می آمیزند و مرز میان گذشته، حال و آینده محو می شود. هر داستان در این مجموعه، قطعه ای از زندگی انسان است؛ انعکاسی از سکوت ها، فریادها، ترس ها، امیدها و تضادهای درونی که در تار و پود وجود ما جریان دارند.
ملال، در این جهان، فقط یک حس نیست؛ ملال یک تجربه، یک آینه ی پیچیده است که خواننده را وادار می کند خود را در آن بیابد، گاه با ترس و گاه با شجاعت. هر صفحه، قطعه ای از یک رؤیای بیدار است؛ جایی که زمان، مکان و شخصیت ها با هم تلاقی می کنند و خواننده را به سفری درون نگر، سوررئال و فلسفی می برد. گاه در همین صفحات، حس می کنید که داستان ها زنده اند؛ گاهی سایه ها از لابه لای کلمات عبور می کنند و گاهی سکوت، فریاد بی صدای شخصیت ها می شود. خواننده، با ورود به این فضا، می آموزد که ملال نه پایان است و نه آغاز؛ بلکه مسیر است، فرصتی برای دیدن، تجربه کردن و تأمل کردن.
شاید در انتهای این سفر، وقتی کتاب را بستیم، تنها چیزی که باقی می ماند، همان حس مبهم، تلخ و شیرین ملال باشد؛ حسی که هم ما را می ترساند و هم ما را بیدار می کند، و ما را به خودمان بازمی گرداند، جایی که حقیقت، در لایه های پنهان وجود، آرام و بی صدا، منتظر کشف شدن است. ملال، شاید همان چیزی است که در انتهای مسیر، وقتی به سکوت بازمی گردیم، باقی می ماند؛ سایه ای آرام، تلخ و شیرین، که ما را به تجربه ای تازه از خود و جهان فرا می خواند و به هر صفحه، به هر داستان، جان تازه ای می بخشد.
گزیده کتاب ملال
ابتدا که وارد آپارتمان شد و آن بوی نا مطبوع به او حمله کرد، آنقدر خسته بود که توانی برای فکر کردن و مقابله با آن را نداشت. با همان لباس هایی که عرقش بر آن ها خشکیده و با همان جوراب هایی که سه روز از پوشیدن شان گذشته بود؛ خود را روی تختخواب رها کرد. سه روز پیش برای کار از خانه خارج شده بود و در این سه روز فرصت عوض کردن لباس هایش را هم پیدا نکرده بود چه رسد به امکان حمام کردن. آنقدر درد و کوفتگی را حس میکرد که انگار از میانه ی گردابی بیرونش آورده اند.
حس بدبختی میکرد. کاری که برای انجام دادنش آن همه تلاش کرده بود بدون آن که بتواند هیچ نتیجه ی مثبتی به دست آورد اینگونه او را در هم کوبیده، خسته، ناتوان و ناامید کرده بود. البته اولین بار نبود که او برای کاری اینقدر تلاش می کند، اینقدر از خودش، مغزش و بدنش ایثار نشان می دهد ولی بی نتیجه میماند. چند وقتی است حس میکند دنیا با او لج کرده؛ انگار هرچه او بیشتر چیزی را می خواهد بیشتر دور می شود. انگار روی دور باطلی افتاده که راه گریزی از آن ندارد. بعد از آن همه چرخش و جوشش، باز به همان نقطه ی اول میرسد، بدون آن که چیزی عایدش شده باشد، تنها تنهاتر، ناامیدتر و در هم کوبیده تر شده است.

