4.7از 5

خاطرات یک لباس شخصی

ص.خ
نویسنده
سدید
ناشر
۳۵٬۰۰۰
خرید
  • چاپی
  • الکترونیکی
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب خاطرات یک لباس شخصی

نویسنده در مقدمه کتاب خاطرات یک لباس شخصی می نویسد:

مدتی پیش رمان ارزشمند "شبیخون به خفاش" به دستم رسید. فکر نمی کردم تا این حد جذاب و خواندنی باشد. بار اول را اصطلاحا یک نفس خواندم. ازخودم می پرسیدم چه ضرورتی دارد بعد از گذشت قریب به 30 سال این خاطرات به این نحو بیان شود؟ پیدا کردن جواب خیلی مشکل نبود، چون نویسنده ی کتاب خودش به این صورت پاسخ داده بود که: "این کتاب را نوشتم تا حزب الهی ها و دوستاداران نظام و انقلاب بدانند، این انقلاب چه امواج سهمگینی را از سر گذرانده تا به این جا رسیده و هم چنین بفهمند که ایران اسلامی بیدی نیست که با نسیم هایی مثل آنچه در سال 88 وزیدن گرفت بلرزد".

فقط و فقط این چند صفحه را نوشتم که به نسل اولی ها که "همه شان حکم پدری برای ما دارند" بگویم ما هستیم. شاید مثل شما نباشیم و هزار و یک ایراد داشته باشیم، ولی آخرالامر هستیم، هستیم و خواهیم ایستاد، به هر قیمتی که شده خواهیم ایستاد.

گزیده کتاب خاطرات یک لباس شخصی

ساعت حدود 21:30 تا 22 بود رفتیم سمت امیرآباد شمالی. دیدم مأمورهای ناجا حدود 200 نفر چهار راه به سمت بالا را مسدود کرده بودند. من چون در کوی دانشگاه زندگی کرده بودم می فهمیدم که وقتی این چها راه با این همه آدم بسته شده حتما یا خبری شده یا احتمال وقوع اتفاقی است.

اتوبان کردستان را خلاف رفتیم بالا. از آخر کوچه هفدهم موتورها را از جوی آب رد کردیم و از ته کوچه رفتیم داخل. هنوز به ته کوچه نرسیده بودیم که چشمتون روز بد نبینه ...