ریحانه سلطانی‌نژاد، دختر کوچولویی یک‌سال‌ونیمه اهل شهر کرمان بود. او به همراه خانواده‌اش در مراسم سالگرد شهید سردار قاسم سلیمانی از قهرمانان کشورمان شرکت کرده بود. در آن مراسم، دشمنان ایران و اسلام که از اتحاد مردم و قهرمانی سردار سلیمانی ناراحت بودند، چندین بمب منفجر کردند. تعداد زیادی انسان بی‌گناه در آن انفجارها به شهادت رسیدند. ریحانه هم یکی از آن‌ها بود. ریحانه، دخترکوچولویی با کاپشن صورتی و گوشواره‌های قلبی بود؛ دخترکوچولویی که سوار بر بال فرشته‌ها تا بهشت پرواز کرد.

کتاب دخترک کاپشن صورتی کتاب داستان کودکانه و مصور تمام رنگی است که بیاد شهیده عزیز ریحانه سلطانی‌نژاد نگاشته شده است. در این کتاب روایت شهادت ریحانه سلطانی‌نژاد در حادثه تروریستی کرمان، به زبانی شیرین، کودکانه و به دور از خشونت آمده است. گروه نویسندگی موسسه فرهنگی هنری مطاف عشق نویسندگی این اثر را به عهده داشته است و تصویرگری آن را مرضیه قائدی انجام داده است.

گزیده دخترک کاپشن صورتی

ریحانه شکلاتش را خورد. ناردونه روی شانه‌ی ریحانه ظاهر شد. ریحانه صورتش را کج و کوله کرد

«چه خبرته! دلم را سوراخ کردی!»

ناردونه گفت: «ببین تو که میدانی من گردش و بیرون رفتن را خیلی دوست دارم. با ماشین می‌رویم پارک و جاهای دیدنی را می‌گردیم.‌»

ریحانه پوف بلندی کرد و گفت: «ناردونه، اشتباه نکن ما که برای گردش نمی‌رویم.»

ناردونه تندی گفت: «حالا هر چی از خانه که بیرون می‌رویم. امیر علی و مریم و زهرا هم می‌آیند. با آنها بازی می‌کنیم.»