کتاب شهید احمد مشلب pdf
مجموعه خاطرات کوتاه
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب احمد مشلب
درست در زمانی که بسیاری گمان میکردند هیچ کس حاضر نیست برای باوری، راهی سوریه شود، تصویر جوانی منتشر شد که همه تصورات را دگرگون کرد: شهید «احمد محمد مشلب»، جوان ۲۳ سالهای که در دهم اسفند ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید. او که چهرهای آراسته و ظاهری جوانپسند داشت و صاحب خودرویی از برند بیامو بود، در اوج جوانی و برخورداری از ظواهر دنیوی، به همه آنچه داشت پشت پا زد و به عنوان مدافع حرم، راهی جبهه ایثار شد.
احمد مشلب نمادی از یک انتخاب سخت و بزرگ بود؛ جوانی که میتوانست در گردش و تفریح، ورزش و نشاط غرق شود، اما گناه نکرد. او ثابت کرد میتوان در اوج جوانی و برخورداری از جاذبههای مادی، باز هم خدا را در قلب نگه داشت و اسیر زرق و برق دنیا نشد. او مرد بود، چون جاذبههای دنیا نتوانست خدا را از او بگیرد. پشت این ظاهر پرزرق و برق، رازهایی پنهان بود.
همین جوان خوشتیپ که گاه تصاویر شخصی خود را در فضای مجازی به اشتراک میگذاشت، در خلوتش چهرهای دیگر داشت. او اهل نماز شب و مناجات بود، در سحرگاهان با دعای حزین مأنوس میشد و با زیارت عاشورا، روح و جان خود را صیقل میداد. پس از شهادتش بود که رازهای نیکوکاریاش نیز برملا شد؛ کاشف به عمل آمد که او در خفا، دستی بخشنده داشت و همواره به فکر نیازمندان بود.
کتاب احمد مشلب؛ نوشته سیدحمید مشتاقینیا، داستان جوانی است که ثابت کرد میتوان در دل زندگی مدرن و مادی، عاشق خدا بود و در راه او، از همه چیز گذشت.
گزیده کتاب احمد مشلب
احمد استعداد فراوانی در یادگیری مطالب داشت. موقع مدرسه چندان درس نمیخواند؛ اما امتحانات را با موفقیت پشت سر میگذراند. سال آخر که رسید، ضرورت تحصیل در مقطع دانشگاه و دارا بودن تخصص برای خدمت بیشتر به حزبالله را درک کرد. جدی و منظم نشست پای درس و توانست رتبه هفت کنکور را در لبنان به خود اختصاص دهد. اهل تفریح بود.
خودش آدم شادی بود، اطرافیانش را هم شاد میکرد. با دوستانش میرفت به گردش. عکس گرفتن از مناظر را هم دوست داشت. شام را گاهی با آنها بیرون از منزل میخورد. اهل فوتبال و ورزش هم بود. با این حال مواظب بود چشمش به نامحرم نیفتد. با دوستانی خوش بود که خوشاخلاق و آدم حسابی باشند و شادی را از راه حلالش دنبال کنند.
