کتاب رهبری انرژی pdf
مدل 7 سطحی برای موفقیت در زندگی و کسب و کار
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب رهبری انرژی
کتاب رهبری انرژی یک کتاب رهبری دیگر نیست. در واقع، حتی کتابی دربارهی رهبری به معنایی که اغلب مردم از آن در ذهن دارند، نیز نیست. این کتاب درباره ی باارزشترین و شخصیترین منبع ما (انرژی) است و اینکه چگونه میتوانیم انرژیمان را افزایش دهیم و از آن بهره بگیریم. نتایج این کار متنوع و دگرگونکنندهی زندگی هستند و یکی از آن نتایج تبدیل شدن به رهبری بهتر است. رهبری برای زندگی خودتان خواه در اتاق هیئت مدیره باشید، خواه در کلاس درس یا اتاق نشیمن رهبری الهامبخش و انگیزهبخش برای اطرافیانتان شوید.
عنوان کتاب رهبری انرژی است، چرا که این انرژی است که یک رهبر بزرگ را تعریف میکند. انرژی دقیقاً چیست؟ پاسخ ساده است. همه چیز، هر آنچه میبینید، میشنوید، میبوئید، میچشید، لمس میکنید و حتی به آن میاندیشید، از انرژیای زنده و در حال ارتعاش ساخته شده است. انرژی بازتابی از چگونگی حضور شما در جهان و برای جهان است. بیشتر ما آگاهی چندانی از نوع انرژیای که در خود داریم و اینکه این انرژی چگونه در زندگیمان تجلی مییابد، نداریم. کتاب رهبری انرژی نه تنها به شما کمک میکند تا از سطح فعلی انرژیتان آگاه شوید، بلکه ابزارهایی در اختیارتان میگذارد تا دگرگونیهای مهمی در سطح انرژیتان ایجاد کنید.
دگرگونیهایی که جهان شما را به کلی متحول خواهند کرد. فرایند رهبری انرژی را میشد با استفاده از هر نوع شخصیتی در نقش رهبر چه پدر یا مادر چه معلم یا هر فرد دیگری از هر جنبهای از زندگی به تصویر کشید، اما نویسنده تصمیم گرفتم داستان یک شرکت کوچک را به عنوان خط داستانی انتخاب کند، چرا که باور دارد این انتخاب میتواند ارزش مفاهیم رهبری انرژی را به روشنی نشان دهد.
گزیده کتاب رهبری انرژی
ریچارد شروع کرد به شرح این که شش ماه گذشته چطور به چالشبرانگیزترین، آموزندهترین و در عین حال جذابترین دورهی کاریاش بدل شده بود. شرکت مشاورهی او کانل از آستانهی تعطیلی تا رسیدن به رکوردی بیسابقه در سوددهی پیش رفته بود. او به من یادآوری کرد که شش ماه پیش تصور میکرد مجبور است تمام تیم مدیریتیاش را اخراج کند و گرنه شرکتش را از دست میداد، همان رویایی که سالها برای ساختنش زحمت کشیده بود.
اما به جای آنکه تیم مدیریتیاش فرو بپاشد، به نیرویی توانمند برای هدایت افراد و تغییرات بدل شده بود. دیگر حتی فکر تعطیلی شرکت هم مطرح نبود، حالا تیمش کاملاً متعهد و درگیر رشد کسب و کار بود و به ایجاد محیط کاریای مثبت و سازنده کمک میکرد. ریچارد مکثی کرد که گویی نیاز داشت آنچه را به زبان آورده در ذهنش مرور کند. سپس ادامه داد «کارمندان پشتیبانیام نهتنها پربازدهاند، بلکه با هم ارتباط مؤثری دارند و مشکلات را به صورت گروهی حل میکنند. مطمئنم که درگیر و خوشحال هستند نه فقط حدس میزنم بلکه این را در چهرههایشان میبینم و در فضای شرکت حس میکنم.»
