0.0از 0

کتاب عاشقانه‌های ناصر pdf

زندگی‌نامه قاری ممتاز قرآن و دانشجوی شهید ناصرالدین باغانی

۸۹٬۱۰۰
40٪ تخفیف با کد «Faraketab» در اولین خرید
خرید
40٪ تخفیف با کد «Faraketab» در اولین خرید
  • الکترونیکی
هنوز نظری ثبت نشده!
اولین نظر را شما بذارید
  • معرفی کتاب
  • مشخصات کتاب

معرفی کتاب عاشقانه‌های ناصر

ما در دنیای تناقض‌ها و تفاوت‌ها زندگی می‌کنیم؛ دنیایی نه غریب، نه تازه. اگر امروز ذهنمان درگیر «باستی‌هیلز»‌ها، ویلاهای اشرافی و تصاویر خوش‌گذرانی برخی مسئولان و فرزندانشان در آن سوی مرزهاست، باید به یاد بیاوریم روزگاری در همین سرزمین، ناصرهایی بودند از جنس «فرزند مسئول»، با ژن‌هایی حقیقتاً خوب؛ جوانانی که نه دنیا فریفتشان و نه آخرت از آنان دریغ شد.

ناصرالدین باغانی، فرزند آیت‌الله باغانی، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی، از همان‌گونه فرزندان بود. فرزند عهدی که «نمایندگی» مهر مردم بود و «مسئولیت» بار امانتی بر دوش مردان خدا.

بسیاری ناصر را می‌شناختند؛

نه به آوازه پدر بزرگوارش،

بلکه به صوت زیبای قرآنش،

به هوش و ذکاوتش،

به تلاش فرهنگی و روحیه طلبگی‌اش،

به قرآن‌آموزی‌اش،

به مهربانی و شوخ‌طبعی‌اش،

و به اینکه برای خانواده، داییِ خوبی بود.

پدرِ روحانی برای ناصر «لباس روحانیت» را آرزو می‌کرد؛ اما خدای ناصر، «ردای شهادت» را بر قامت او برازنده‌تر دید. از همان‌جا بود که عاشقانه‌های ناصر آغاز شد.

عاشقانه‌های ناصر؛ زندگی‌نامه دانشجوی شهید ناصرالدین باغانی، اثر سیدحسن شکری است که در انتشارات روایت باران به چاپ رسیده است.

گزیده کتاب عاشقانه‌های ناصر

او مثل همیشه به کار فرهنگی و تبلیغی علاقه نشان می داد. حبیب جعفری اذان‌گوی گردان بود و تعقیبات نماز را انجام می‌داد. در غیبت او ناصرالدین مراسم نماز و دعای گردان را بر عهده گرفت. وقتی حبیب جعفری به گردان برگشت، ناصرالدین با شرمی همیشگی در صورتش امور مربوط به نماز جماعت گردان را به او سپرد. حبیب جعفری از توانایی‌های او بی‌خبر بود و نمی‌دانست در زمان غیبتش ناصرالدین به خوبی این امور را اداره کرده است. روزی جعفری دیر به نماز رسید. صدای دلنشین اذان به گوشش خورد. دید ناصر‌الدین باغانی اذان می‌گوید. محو صدای خوش او شد. تعجب کرد از اینکه این جوان با چه تواضعی خود را کنار کشیده و کارها را به او سپرده است. دوستی آنها از همین جا شکل گرفت. در حاشیه اردوگاه کرخه با هم قدم می‌زدند و از هر دری حرف می‌زدند.