کتاب یکتا pdf
- الکترونیکی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب یکتا
در شهری بزرگ و پرجمعیت، خانوادهای بسیار ثروتمند زندگی میکرد که به عنوان معروفترین و مرفّهترین خانواده شهر شناخته میشد. در این خانواده چهارنفره، دختری دوازدهساله به نام یکتا و پسربچهای سهساله به نام آریا زندگی میکردند. همهچیز برای آنها آرام و زیبا پیش میرفت تا آنکه حادثهای بزرگ مسیر زندگی این خانواده را تغییر داد…
گزیده کتاب یکتا
مادر یکتا با عصبانیت بلند شد و دستش را در کیف کرد و یک پاکت بیرون آورد و به پدر یکتا داد و بچه ها را بوسید و در آخر گفت: تو هم دعوتی اگه خواستی بیا! و رفت. پدر یکتا از پاکت یک کارت در آورد. با دیدن این کارت عصبانی و حالش بد شد. روی صندلی نشست و دستش را روی سرش گذاشت. او میخواست نشان دهد که چیزی نشده، اما نتوانست. یکتا گفت: «پدر چی شما رو ناراحت کرد؟ حرف مامان؟» پدر از جایش بلند شد و بدون اینکه پاسخی به یکتا دهد، از خانه بیرون رفت. یکتا و آریا ناراحت روی صندلی نشستند. آریا گفت: «خواهرجون بابا کجا رفت؟» او آریا را در آغوش گرفت و با لبخندی ساختگی گفت: «جایی نرفت. رفت تا هوا بخوره، تو خودتو ناراحت نکن داداش کوچولو» یکتا بعد از خواباندن آریا تمام شب به این فکر میکرد که چه شده؟

