کتاب اصل اساسی، یک مفهوم ساده، اما قدرتمند را به شما آموزش می‌دهد: تمرکز روی آن چیزی که بیشترین اهمیت را دارد. این ایده به افراد کمک می‌کند تا در زندگی شخصی و کاری خود اثرگذاری و رضایت بیشتری داشته باشند.

شرکت‌ها با استفاده از این روش کارکنان خود را آموزش می‌دهند، تیم‌های فروش عملکرد خود را افزایش می‌دهند و حتی کلیساها کلاس‌ها و توصیه‌هایی برای اعضای خود ارائه می‌کنند.

با تمرکز روی یک کار مهم در هر زمان، افراد می‌توانند:

شغل و حرفه خود را ارتقا دهند.
درآمد و وضعیت مالی خود را بهبود بخشند.
وزن کم کنند و سلامت جسمانی خود را تقویت کنند.
ایمان و زندگی معنوی خود را عمیق‌تر کنند.
روابط شخصی و خانوادگی خود را مستحکم‌تر کنند.

کتاب به شما کمک می‌کند تا هم کمترِ حواس‌پرتی و استرس داشته باشید و هم بیشترِ موفقیت و رضایت را تجربه کنید. شما یاد می‌گیرید که:

از میان شلوغی‌ها عبور کنید و تمرکز کنید.
در زمان کمتر، نتایج بهتری کسب کنید.
روند پیشرفت خود را به حرکت درآورید.
استرس را کاهش دهید.
احساس سرگیجه و آشفتگی را کنترل کنید.
انرژی خود را بازیابی کنید.
مسیرتان را دنبال کنید.
روی آنچه برایتان اهمیت دارد، استاد شوید.

این کتاب تاکنون بیش از ۵۷۵ بار در فهرست پرفروش‌ترین‌ها قرار گرفته است، در صدر فهرست‌های وال استریت ژورنال، نیویورک تایمز و یو‌اس‌ای تودی بوده، به ۴۰ زبان ترجمه شده، ۱۲ جایزه کتاب کسب کرده و در فهرست ۱۰۰ کتاب برتر کسب‌وکار تمام دوران در گودریدز قرار گرفته است. کتاب اصل اساسی نشان می‌دهد که با تمرکز بر مهم‌ترین کارها می‌توان در تمام حوزه‌های زندگی (شغلی، شخصی، خانوادگی و معنوی) نتایج فوق‌العاده‌ای به دست آورد. سؤال کتاب این است: کار مهم و اصلی شما کدام است؟

گزیده کتاب اصل اساسی

در حقیقت تعادل مفهومی غیرواقعی است. تلاش برای ایجاد تعادل کامل میان کار و زندگی نه‌تنها نادرست است، بلکه میت‌واند مضر هم باشد. همانطور که کیت اچ. هاموندز بیان کرده است این ایده که باید بین کار و زندگی تعادل برقرار کنیم، بیشتر یک توهم است تا یک واقعیت مفید. هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد که بتواند به طور کامل به تعادل برسد. این حقیقت شاید در ابتدا به نظر پیچیده بیاید، اما آنچه اغلب به عنوان یک وضعیت متعادل دیده می‌شود در واقع چیزی کاملاً متفاوت است؛ عمل متعادل کردن در زبان «تعادل» به عنوان یک اسم استفاده می‌شود، اما در واقعیت تعادل یک عمل است، یک فرآیند مداوم. می‌گویند تعادل چیزی است که در نهایت به آن دست خواهیم یافت، ولی حقیقت این است که تعادل چیزی است که باید دائماً به آن دست یابیم. «زندگی متعادل» یک افسانه است، مفهومی گمراه‌کننده که بسیاری آن را هدفی دست‌یافتنی و ارزشمند می‌پندارند، بدون آنکه به عمق معنای آن فکر کنند. از شما می‌خواهم که به این مفهوم خوب فکر کنید، آن را زیر سؤال ببرید و از آن عبور کنید.

زندگی متعادل چیزی بیش از یک دروغ نیست.

ایده تعادل در واقع تنها یک تصور است. در فلسفه مفهومی به نام «میانه طلایی» وجود دارد که به معنای یافتن نقطه‌ای بین دو افراط و تفریط است، جایی که همه چیز در بهترین حالت خود قرار دارد. این شاید یک ایده جذاب باشد، اما در عمل قابل دستیابی نیست. این یک ایده‌آل است، نه یک واقعیت. تعادل هیچ‌گاه به طور کامل در دسترس نخواهد بود.