جان آدمی سرشته به ایمان است و تا بوده در هوای ایمان دم زده و بهانهْ بودنش نیز همین است. ازاین روست که به گواه تاریخ، هرگاه دین آسمانی در دسترس او نبوده، در سایهْ دین ساختگی و موهوم پناه گرفته تا کام عطشناک خود را به جرعه ای هر چند خیالی سیراب کند و التهاب ایمان خواهی اش را فرونشاند. از طرف دیگر، او موجودی است عاقل و سلب عقل از او، نفی اوست؛ از این روست که عقل را در تعریف ماهیت انسان آورده اند و آن را وجه ممیزهْ او از سایر حیوانات دانسته اند. پس بی وجه نخواهد بود اگر در کنار عقل، ایمان ورزی را نیز در حد ماهیت انسان بیاوریم: «انسان، عاقل ایمان ورز است»؛ یعنی انسان را آمیزه ای از عقل و ایمان بدانیم.
یکی از جنبه های مهم فردی و اجتماعی انسان، جنبهْ عقلی و ایمانی اوست؛ اما در این که ایمان در چه مقطعی از تاریخ آدمی بروز کرده است، اختلاف فراوان دیده می شود. باستان شناسان و دیرینه شناسان براساس کتاب های کهن مذهبی و آثار باستانی به دست آمده، دیدگاه های گوناگونی ارائه کرده اند. کسانی هم معتقدند که انسان در دوران ابتدایی خود هیچ گونه پیشرفتی نداشته و عاری از دین و ایمان بوده است و این احساس وابستگی به جهان بالا بعد ها بر اثر تکامل فکری برایش حاصل گردیده است.
کنگره :
BT50/م7ع7 1390
شابک :
978-964-195-356-2