دسته‌بندی‌ها:
آموزشی اخبار و رویدادهای حوزه کتاب بررسی و نقد کتاب خلاصه کتاب عمومی مسابقات و چالش های کتابخوانی معرفی انتشارات معرفی کتاب معرفی نویسندگان و مترجمان
مجله فراکتاب
پیش فرض

بهترین ترجمه کتاب بادبادک باز

اردیبهشت 1402 . فراکتاب

کتاب بادبادک باز روایتگر سختی‌ها و رنج عمیق مردم افغانستان در پی سقوط حکومت سلطنتی، دخالت شوروی سابق در امور کشور و شروع درگیری و نفوذ طالبان است. در این مطلب می خوانید:

بهترین ترجمه کتاب بادبادک باز

در بین ترجمه‌های کتاب بادبادک باز، دو ترجمه‌ی نشر پرتقال و نشر مجید بیشتر توصیه می‌شوند. نشر پرتقال با مترجمی نیلوفر امن‌زاده کتابی مناسب رده سنی کودک و نوجوان به ارمغان آورده که متن را بسیار ساده‌تر و کوتاه‌تر بیان داشته است. و اما نشر مجید؛ غلامرضا اسکندری بعنوان مترجم کتاب برای نزدیک شدن به ماهیت داستان و ارتباط گرفتن با آن تحقیقی انجام‌می‌دهد که آن را در قالب خاطره‌ای کوتاه در مقدمه کتاب آورده است.

موضوع کتاب بادبادک باز

در این کتاب قصه‌ی روزهای سبز کشور افغانستان در گذشته، و روزگار غم‌زده و تلخ آن پس از حمله طالبان را می‌خوانیم. با خواندن کتاب بادبادک باز درمی‌یابیم که این کتاب، روایتی پرماجرا در قالب یک رمان است. رمانی که نشانگر بخشی از تاریخ افغانستان و فرهنگ این کشور است. شخصیت اصلی این داستان پسربچه‌ای افغان به نام “امیر” است.

کتاب بادبادک بازمتن کتاب بادبادک باز

نویسنده رمان بادبادک باز در تمام متن بطور یکدست روانی و شیوایی کلام را حفظ کرده و در تمام طول روایت داستان با تصویرسازی‌های بسیار قوی و زیبا از محیط، حالات روحی شخصیت‌های داستان، جریان اتفاقات و رویدادها توانسته اثری با کشش بالا و جذاب خلق کند.

تصویرسازی‌های صورت‌گرفته در کتاب ادبیات روان و ساده متن، باعث شده تا بسیاری از قسمت‌های داستان، مخاطب به خوبی با حالات روحی شخصیت‌ها همذات‌پنداری کنند و با گریه‌ی شخصیت‌ها گریه کنند و با خنده‌هایشان بخندند.

دانلود کتاب بادبادک باز

شما می توانید کتاب بادبادک باز را به صورت رایگان از فراکتاب تهیه نموده و در نرم افزار کتابخوان به راحتی مطالعه نمایید.

کتاب بادبادک باز

کتاب بادبادک باز

بادبادک باز اولین رمان نویسنده افغان خالد حسینی است که جایزه کتاب سال نیویورک در 2003 برای وی به ارمغان آورده است.

دانلود رایگان کتاب بادبادک باز

جملات کتاب بادبادک باز

در ادامه برخی از جملات کتاب که ردپایی از طنز سیاسی و تصویرسازی‌های زیبای نویسنده در آنها پیداست را با هم می‌خوانیم.

  • «صبح زود هنوز پیژامه به تن از خانه بیرون می‌آیم و از سرما بازوها را بغل می‌کنم. راه ماشین‌رو، اتوموبیل بابا، دیوارها، درخت‌ها، پشت بم‌ها و تپه‌ها را می‌بینیم که سی- چهل سانت برف رویشان نشسته. لبخند می‌زنم. آسمان آبی یکدست است ک برف چنان سفید که چشم‌هایم را می‌زند. مشتی برف را در دهان می‌گذارم و به سکوتی خفه گوش می‌سپارم که فقط قار قار کلاغ‌ها آن را درهم می‌شکند. پابرهنه از در جلو پایین می‌روم و حسن را صدا می‌زنم که برای تماشا بیاید.»

 

  • «امان از ایرانی‌ها… برای بیشتر “هزاره‌ها” ایران یک جور پناهگاه بود- حدس می‌زنم دلیلش این بود که بیشتر ایرانی‌ها مثل هزاره‌ها شیعه بودند. اما چیزی که آن سال تابستان معلمم درباره ایرانی‌ها گفته بود، یادم مانده.

می‌گفت آنها لبخند بر حرف‌های شیرینی می‌زنند و با یک دست با محبت به شانه‌ات می‌کوبند و با دست دیگر جیبت را خالی می‌کنند. این حرف را به بابا گفتم و او جواب داد که معلمم یکی از آن افغان‌های حسود است و به ایران حسادت می‌کند. چون ایران یکی از قدرت‌های در حال رشد آسیاست و خیلی از مردم دنیا حتی نمی‌توانند افغانستان را روی نقشه پیدا کنند. شانه بالا انداخت و گفت: گفتن ایران حرف آزادهنده‌ست، اما رنجیدن از حقیقت بهتر از التیام با دروغ است.»

 

  • مسابقه جنگ بادبادک در افغانستان یک سنت دیرین زمستانی بود. صبح کله سحر روز مسابقه شروع می‌شد و ختم نمی‌شد، مگر اینکه تنها بادبادک برنده در آسمان بماند- یادم هست یکسال مسابقات از روشنایی روز هم گذشت. مردم در پیاده‌روها و بالای بام‌ها جمع می‌شدند تا برای پسرهاشان هورا بکشند. خیابان‌ها پر از بادبادک بازهایی بود که نخ‌های بادبادکشان را تکان می‌دادند و می‌کشیدند، چشم به آسمان دوخته بودند و می‌کوشیدند موقعیتی به دست آوردند تا نخ رقیب را ببرند. هر بادبادک بازی دستیاری داشت- در مورد من حسن بود که قرقره را به دست داشت و نخ می‌داد.

یک بار بچه ننه‌ای هندی که خانواده‌اش تازه به افغانستان و محله ما آمده بودند، گفت در وطنش جنگ بادبادک قواعد و مقررات خاص خود را دارد. مغرورانه گفت: باید در یک منطقه محدود و در زاویه درست نسبت به باد قرار گیرند و رد درست کردن نخ با روکش خاکه شیشه استفاده از آلومینیوم ممنوع است.

من و حسن به هم نگاهی انداختیم، بعد زدیم زیر خنده. پسربچه هندی بزودی آنچه را بریتانیایی‌ها در اوایل قرن بیستم فهمیدند و آنچه را روس‌ها سرانجام در اواخر ۱۹۸۰ آموختند، یاد خواهد گرفت؛ اینکه افغانی‌ها مردم مستقلی هستند. افغان‌ها آداب و رسوم را دوست دارند، اما از قواعد بیزارند. در مورد جنگ بادبادک هم همینطور. قاعده ساده بود: قاعده بی‌قاعده. بادبادک را هوا کن. نخ رقبا را ببر. خدا یارت.

 

رده سنی کتاب بادبادک باز

محتوای کتاب بادبادک باز، محتوایی اجتماعی-فرهنگی است؛ و باتوجه به محتوای آن، این کتاب را می‌توان برای رده نوجوان و جوانان تا بزرگسالان مناسب دانست. این کتاب می‌تواند در روشنگری برخی مسائل اجتماعی چون ارزش‌گذاری بر روی افراد بدون توجه به طبقه اجتماعی‌ آنها، برای نوجونان مفید واقع شود.

 

نظرات درباره کتاب بادبادک باز

کتاب بادبادک باز از سوی مخاطبان و حتی بسیاری از منتقدان مورد استقبال قرار گرفت و عموماً نظرات مثبتی دریافت کرده است. هرچند در بین نظرات درباره کتاب بادبادک باز بازخوردهای منفی اندکی به چشم می‌خورد.

 

نقد کتاب بادبادک باز

بی‌شک یکی از ویژگی‌های برجسته کتاب بادبادک باز،تصویرسازی‌های قوی نویسنده است که بسیاری از منتقدان این مورد را کلید فراموش‌نشدنی بودن و موفقیت این اثر می‌دانند.

کتاب بادبادک باز به‌ظاهر داستان دوستی دو کودک، رخ دادن اتفاقات خوب و بد و جدایی‌ها است؛ اما با نگاهی موشکافانه روشن می‌شود که این کتاب در لایه‌های پنهانی‌تر به درد و رنج ناشی جنگ برای یک ملت، اختلافات طبقاتی و اختلافات قومیتی، آنچه بازی‌ها و جریانات سیاسی بر سر مردم می‌آورد، و تاثیرات فرهنگی و اجتماعی جنگ می‌پردازد. کتاب بادبادک باز در دید  بسیاری از منتقدان و  مخاطبان راوی خوبی از آداب و رسوم مردم کشور افغانستان بوده است.

کتاب بادبادک باز

رمان بادبادک باز واقعی است؟!

رمان بادبادک باز را در بخش‌هایی از داستان که سخن از مشقت و درد مردم که از جنگ سرچشمه گرفته و یا زندگی سخت افراد در جامعه‌ای است که اختلافات قومیتی موجب شده تا اقلیت جامعه در معرض زورگویی و تحقیر و توهین قرار بگیرند، را می‌توان جزء تجربیات حقیقی نویسنده‌ی اثر از زندگی در افغانستان دانست؛ اما شخصیت‌ها و کلیت آنچه در قصه‌ی کتاب بادبادک باز می‌گذرد یک داستان تخیلی متکی بر حقایق تلخ حاکم بر جامعه کشور افغانستان است.

 

بهترین پاراگراف کتاب بادبادک باز

بابا گفت:”فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی؛ آن هم دزدی است. هر گناه دیگری صورت دیگر دزدی است. وقتی مردی را بکشی، زندگی را از او دزدیده‌ای. حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیده‌ای. همینطور حق بچه‌هایش را برای داشتن پدر. وقتی دروغ بگویی، حق طرف را برای دانستن راست دزدیده‌ای. وقتی کسی را فریب بدهی حق انصاف و عدالت را دزدیده‌ای. وقتی ‌کسی را فریب بدهی حق انصاف و عدالت را دزدیده‌ای…!

 

خلاصه‌ی کتاب بادبادک باز

بادبادک باز قصه‌ی دوستی دو پسر با نام‌های “حسن” و “امیر” است. حسن پسری است که مادرش، او و پدرش را بعد گذشت پنج روز از بدنیا آمدن حسن، رها کرده و رفته. حسن و پدرش، علی، جزء قوم هزاره و از طبقه ضعیف افغانستان هستند؛ اما امیر تنها فرزند یک خانواده ثروتمند از قوم پشتون است که مادرش را بر اثر خونریزی سر زایمان از دست داده است.

امیر و حسن کودکی‌شان را باهم سپری و رشد می‌کنند و دوستان صمیمی هستند. با وجود دوستی بین امیر و حسن، امیر دوستش را در زمانی که او اسیر زورگویان است، رها می‌کند.

با گذشت سال‌ها از آن ماجرا و جدا شدن حسن و امیر، امیر هرگز خودش را بابت تنها گذاشتن حسن در یک موقعیت سخت نمی‌بخشد و هیچ‌کدام از اتفاقات خوش زندگی، مهاجرت به اروپا و هیچ کدام از موفقیت‌هایش، تلخی این اشتباه را ذهن او پاک نمی‌کند؛ تا اینکه امیر برای ماموریتی به افغانستان برمی‌گردد.

 

جوایز کتاب بادبادک باز

کتاب بادبادک باز در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و عنوان سومی در بین آثار پرفروش سال را دریافت کرد. البته این کتاب جوایز رسمی دیگری نیز دریافت کرده است.

از افتخارات کتاب بادبادک باز می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • برنده جایزه من بوکر در سال ۲۰۰۴
  • برنده جایزه ادبی الکس
  • برنده جایزه دبی Elle

 

کتاب بادبادک باز به انگلیسی

کتاب بادبادک باز در ابتدا هم با عنوان “The Kite Runner” به زبان انگلیسی توسط نشر ریورهد بوکس در آمریکا منتشر و سپس به ۴۸ زبان دیگر ترجمه شد.

 

فیلم کتاب بادبادک باز

در سال ۲۰۰۷ فیلمی با اقتباس از کتاب بادبادک باز به همین نام و به کارگردانی مارک فورستر تولید و پخش شد که نامزد جایزه اسکار هم شد.

در این فیلم، همایون ارشادی، از هنرمندان کشورمان، نقش پدر امیر را ایفا می‌کند.

فیلم کتاب بادبادک باز

 

خالد حسینی

خالد حسینی متولد ۴ مارس ۱۹۶۵ در کابل است. وی در سن یازدگی با اعزام پدرش بعنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان، به همراه خانواده خود به پاریس مهاجرت کرد. ۴سال بعد، در سال ۱۹۸۰ به‌دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان، پدر خالد حسینی از سمتش برکنار شد. پس از این اتفاق با قبول درخواست پناهندگی خانواده حسینی از دولت آمریکا، خالد حسینی به همرا خانواده خود به خوزه ایالت کالیفرنیا مهاجرت کرد.

حسینی در سال ۱۹۹۳ در رشته تخصصی پزشکی داخلی از دانشگاه ایالتی سن دیگو فارغ‌التحصیل شد.

خالد حسینی در کنار طبابت، به نویسندگی مشغول شده و آثارش را به زبان انگلیسی می‌نویسد. از آثار برجسته او رمان بادبادک باز و رمان هزار خورشید تابان است؛ و آخرین آثارش “دعای دریا” و “و کوهستان به طنین آمد” می‌باشد.

برای ثبت رای روی ستاره ها کلیک کنید!
[تعداد: 7 میانگین: 4]
فراکتاب
فراکتاب
دیدگاه شما چیست؟
شما اولین نفری باشید که درباره این مطلب نظر می دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *