پری دخت: مراسلات پاریس طهران

نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب پریدخت

خرید و مطالعه
نمره کلی
5 /
3.8
16
الکترونیکی
4.0
چاپی
3.0
چاپی
3.0
نظر شما چیست؟
5 نظر
User avatar
98913****8526

دوست نداشتم

۱۴۰۳/۴/۶
User avatar
زهرا جمشیدیان

پری‌دخت نوشته حامد عسکری کتاب درمورد نامه ها و مکاتبات دو زوج در دوران قاجار و مشروطه است که یکی از آن ها برای تحصیل به فرانسه رفته و دیگری در ایران است. سرتاسر کتاب در حال خواندن نامه های رد و بدل شده بین این زوج هستیم. لحن و بیان نامه ها برایم زیبا بود، احترام توام با عشق و مودت بین این زوج دلنشینی خاصی داشت و بنظرم این سبک نوشتار علاوه بر تقویت نوشتار و کلام، برای بازسازی و به‌سازی زندگی های امروزی و روابط بین زوجین موثر و مفید است. در سرتاسر کتاب شاهد احترام بی بدیل بین زوجی هستیم که بعد مکان آن ها را از هم دور کرده است. در کنار این نقطه قوت، بنظرم اینکه کل کتاب انتشار نامه است زیاد جذاب نیست و خواننده از اواسط کتاب از این سبک نوشتار خسته می‌شود ، چیزی که برای خود من اتفاق افتاد و با وجود اینکه کتاب حجم زیادی نداشت اما از جایی به بعد میل و کشش اولیه برای ادامه مطالعه داستان از بین رفت و فقط میخواستم زودتر تمام شود. اما در کل مطالعه این کتاب را بهتر از کنار گذاشتن آن میدانم و فکر می‌کنم اگر کتاب را به صورت پیوسته مطالعه نکنیم و مثلا هر روز را به مطالعه دو یا سه نامه اختصاص دهیم، انتخاب بهتری است تا اینکه آن را پیوسته و پشت سر هم مطالعه و تمام کنیم‌. بریده کتاب: بسم المعطر الحبیب حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند تصدقت گردم چه ضعیف است این بشر دو پاکه بعض ایام یک یاد یک خاطره یک عطر چنان بلایی به سرش می آورد و چنان داغی بــر دلش می کارد که هیچ ســاربــان بــرگـرده هیچ بچه شتر نکاشته است. کاغذ فرستادم خدمتتان عارض شوم بحمد الله و عزّته ، کار و روزگار خوب است. به قاعده درس میخوانیم و انشاء الله که از برای ممالک محروسه، فردی قابل و مفید باشیم. ملالی نیست جز دوری از خاطر عزیزتان که به هیچ از دلمان زدوده نمی شود… ______________ تصدقت گردم. پریدخت شما را بمیرد که امسال سال عاشورا را در بلاد فرنگ بودید و نتوانستید بر سر و سینه بکوبید. الله وکیل کل یوم دهه اول از خاطرم نمی رفتید و در نظرم بودید. فوق النهایه اشک ریختم و غریب کربلا من را ببخشد اگر اشکم بر عزای مظلومیتش با اشک بر فراق شما ممزوج گشته باشد. شب هشتم وقتی در تعزیه سید یعقوب مشاهده کردم یکی دیگر از اولیاء خوانان جای شما علی اکبر می خواند از حال رفتم. مرحمتی خدا بیگم باجی کنارم بود طلا در آب انداختند به حال آمدم. ببینید فراقتان چه با دل پریدخت کرده که سکینه باجی متعلقه ی ادریس شمرخوان به حالم اشک ریخت و از هول حال من سپرده به ادریسش امسال سر حسین را نبرد که سید یعقوب گفته بگویید نیاید… سر حسین باید بریده شود. به منزل برگشتیم تمام بدنم کبود بود از بس بر سینه و پا زده بودم (تقبل الله) تصدقت گردم چند شب پیش امام پلو داشتیم نشستم به پیاز خرد کردن اشک پیاز و فراق جنابتان و تنهایی عقیله بنی هاشم ممزوج شده بود و بیگم باجی سر رسید و نهیبم داد که بس کن دختر گوسفندها را قیمه کردند و منتظرند که پیاز داغ کنند زردچوبه را هم زده اند معطل تو اّند نشستی به آب غوره گرفتن؟ این یادداشت را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشته‌ام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب

۱۴۰۳/۳/۳۱
User avatar
رقیه عزلت

به نام خدا #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب یکی از زوایای دید،در نگارش داستان،نامه نگاری است که خواننده در خلال آن مکاتبات متوجه روند داستان می‌شود.(هر چند این قالب داستان نویسی امروزه در میان نویسندگان با اقبال کمتری رو به رو است.) کتاب پریدخت،به قلم حامد عسگری کتابی زیبا و کم حجم است که مکاتبات دو عاشق در دوره قاجار را به رشته تحریر در آورده است.سید محمود و پریدخت هردو ساکن تهران هستند. اما سید محمود برای ادامه تحصیل در رشته طب،روانه پاریس میشود. نویسنده در ابتدای کتاب تصریح می‌کند که کتاب و شخصیت های آن زاییده خیال وی هستند و نمونه تاریخی ندارند.هرچند اشاراتی به احوالات آن دوره تاریخی شده است. کتابی که پایانی متاثر کننده و دور از ذهن دارد و مخاطب را غافلگیر می‌کند. این کتاب،یک عاشقانه تر و تمیز است کتابی که طنازی های یک بانوی محجوب برای همسرش را به روایت کشانده است با نثری زیبا و قاجاری،همراه با توصیفات زیبا و دلکش. سراسر کتاب،احساسات خواننده را برمی انگیزد و وی را با پریدخت همراه می نماید. هجران قصه غریبی است،رنجی که در پهنه ی تاریخ عاشق و معشوق را در آتش خویش سوزانده است. این کتاب جزو کتاب هایی است که میتوان مکرر خواند و از هر بار خواندن آن،لذت برد. برشی از کتاب: جانان من عشاق اهل فرنگ،بالقطع و الیقین نه از جام حافظ غزلی نوشیده اند و نه بر دوبیتی های فائز و باباطاهر لبی تر کرده اند. نیامده فراق،دست به گریبانمان برده و خیال معطرتان انیس پرسه های پسین گاهی و غریبانه ماست در سنگفرش خیابان های خیس پاریس.فراق از حضور وجود عزیزتان و ناآگاهی از احوالات ‌و اوضاع وطن،این روزها تلواسه ای بر دلمان نهاده تو گویی دلمان نیشابور است و بی خبری و فراق سم ستور لشکر مغول.فکیف اصبر علی فراقک. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فرا کتاب نوشته ام.

۱۴۰۳/۳/۱۴
User avatar
maryam torabi

کتاب پری‌دخت که تمومش کردم اولین کتابی بود که از حامد عسکری خوندم و صادقانه بگم خوشم نیومد. نه از نثرش و نه از موضوع کتاب در مورد نامه های دو عاشقه که یه‌ور قضیه پری‌دخت تو ایرانه و اونور سید محمود که برای یادگیری در طبابت به فرانسه رفته. دوران و فضای کتاب قاجار و شرایط و اختناق های اون زمانه که اون طور که حالا نویسنده صلاح دونسته ازش تو داستانش آورده مثلا آوردن نام شخصیت بزرگی در اون زمان به نام ستارخان خلاصه کتاب در مورد این دو نفره که درد فراغ و ندیدن هم رو تو لابلای سطور نامه‌هاشون خواستن بهمدیگه نشون بدن. پایان کتاب هم به‌نوبه خودش بدک نبود. اینکه محمود برای کمک به هموطنانش درس رو ول کرد و اومد تبریز. این مدل عاشقانه نوشتن (که مرد همون مدلی باشه که خانم هم هست) برای من یکی باورپذیر نیست. حس میکردم اونقدری که پری‌دخت به خودش تو این عشق و عاشقی سخت گرفته بود (نوبرانه میخورد گریه میکرد) محمود اینجوری نبود. اون رفته اونجا درس میخونه که مفید باشه بعد این اینجا پری‌دخت اینجوری و به این فکر میکنه که زنان اروپایی ممکنه محمود رو به سمت خودشون بکشن. این چیزارو منم خوشم نمیاد. زن یه وقتایی هم برای خودش وقت بزاره. حتی اون پارچه ای هم که محمود براش فرستاده بود رو ندوخت که اون بیاد و جلوی اون بپوشه. خب تو بدوز شاید طرف اصلا نیومد که دیدیم کلا نیومد. یعنی تو نباید زندگی کنی؟ یکی از دلایلی که کتاب رو دوست نداشتم اینم هست. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب برشی از کتاب: محبوب جان من! پریدخت جانم! دورتان بگردم! مرقومه واصل شد. دوبار مِن قبل هذا، تصدیع‌افزا گشتم، برایتان کاغذ قلمی کردم، پر شالم گذاشته بودم. یک بارش در پستخانۀ سلطنتی مفقود شد، یکبارش خیس شد با آب وضویم. مجدّد نگاشتم. خدا اخوی گرامی‌تان آقا مرتضی را رحمت کند که بد، جگر همه را سوزاند. اگر از احوالات سید محمودت جویای احوال باشی، عارضم به محضر عزیزتان که آش همان آش است و کاسه همان کاسه. فقط این آش، گاهی داغ‌تر است و سوزاننده‌تر. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته‌ام.

۱۴۰۳/۲/۱۱
User avatar
یاسمین سعیداوی

pdfکتاب رو بگذارید لطفا

۱۴۰۲/۸/۱۶
موارد بیشتر