صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

<p>کتاب نبرد تیله ها روایتی داستانی و جذاب از شکل&zwnj; گیری تروریسم تا ترور افراد در قالب زندگی یک نوجوان پاکستانی است. کتاب نبرد تیله&zwnj; ها خاطراتِ کودکی علی&zwnj; اکبر حسینی که خود اهل کویته پاکستان است، در قالب داستان نوشته شده است.</p>
<ul>
<li><a href="#h_6592934615511764931695892">معرفی کتاب نبرد تیله ها</a></li>
<li><a href="#h_9120716186341764931699801">دانلود کتاب نبرد تیله ها</a></li>
<li><a href="#h_7468384627161764931703297">گزیده کتاب نبرد تیله ها</a></li>
</ul>
<h2 id="h_6592934615511764931695892">معرفی کتاب نبرد تیله ها</h2>
<p>کتاب نبرد تیله ها روایتی داستانی و جذاب از شکل&zwnj; گیری تروریسم تا ترور افراد در قالب زندگی یک نوجوان پاکستانی است. کتاب نبرد تیله&zwnj; ها خاطراتِ کودکی علی&zwnj; اکبر حسینی است که در قالب داستان نوشته شده است. نویسنده که خود اهلِ پاکستان و شهرِ کویته است، رشد تروریسم را در محله&zwnj; خودش شاهد بوده و تأثیر منفی تروریسم بر افرادِ محل را از نزدیک دیده و آن را در قالب داستان نوشته است،</p>
<p>سعی دارد آثارِ سوء تروریسم بر زندگی افراد یک محل امن را به تصویر بکشد؛ محلی که زمانی شیعه و سنی در آن در کنارِ هم زندگی می&zwnj; کردند و با رشد تروریسم در پاکستان و مخصوصا کویته، فاصله&zwnj; ای عجیبی میانِ آن&zwnj; ها به&zwnj; وجود می&zwnj; آید و باعث بدبینی نسبت به همدیگر می&zwnj; شود و این بدبینی به جایی می&zwnj; رسد که بسیاری از افراد محل، جان&zwnj; شان را از دست می&zwnj; دهند و آن&zwnj; هایی هم که زنده می&zwnj; مانند یا به کشورهای خارج مهاجرت می&zwnj; کنند و یا همانجا می&zwnj; مانند و هر لحظه را با ترس و وحشت سپری کرده و هر آن منتظر مرگِ ناگهانی خود هستند. کتاب نبرد تیله ها از اتفاقاتِ تلخ و شیرین سخن می&zwnj; گوید که گاهی مخاطب را می&zwnj; خنداند و گاهی می&zwnj; گریاند و گاهی هم وحشت&zwnj; زده می&zwnj; کند.</p>
<h3>فهرست کتاب</h3>
<p>تیلهٔ بچ هسید&nbsp;<br>برهٔ من، بچهٔ من&nbsp;<br>بجنب زوی، بجنب!&nbsp;<br>سکته نکنی پسر شجاع!&nbsp;<br>قاری دس تبلند پاکوتاه&nbsp;<br>غذای پای ستون برق!&nbsp;<br>ثواب دل آزاری!&nbsp;<br>گاو شیرده!&nbsp;<br>من یک خفاشم&nbsp;<br>خوشحالی گریه دار&nbsp;<br>خوش به حالش&nbsp;<br>چطوری ب یمعرفت؟&nbsp;<br>دانشجویی به دردبخور!&nbsp;<br>تیلۀ شهید&nbsp;<br>تونل وحشت</p>
<h2 id="h_9120716186341764931699801">دانلود کتاب نبرد تیله ها</h2>
<p>نسخه الکترونیک این کتاب را در نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و یا آن را به صورت آنلاین مطالعه نمایید.</p>
<h2 id="h_7468384627161764931703297">گزیده کتاب نبرد تیله ها</h2>
<p>آن روز هم یکی از روز&zwnj;های سرد و زمستانی بود. یکی از روز&zwnj;های تعطیلات مدرسه&zwnj;ها. چرا؟ چون که در مناطق سردسیر پاکستان تعطیلات سه&zwnj;ماهه برخلاف اکثر مناطق کشور، در زمستان&zwnj; است. ما در سال دو نوبت، تعطیلات داشتیم: تعطیل زمستانی که سه ماه بود و معمولاً با شروع زمستان آغاز شده و در اوایل بهار به پایان می&zwnj;رسید و تعطیلات تابستان که تنها ده&zwnj;دوازده روز بود: از دهم ماه آگوست شروع می&zwnj;شد و بیست&zwnj;ودوم یا بیست&zwnj;وسوم به پایان می&zwnj;رسید.</p>
<p>&nbsp;ما در منطقهٔ خودمان مدرسه&zwnj;&zwnj;های زیادی داشته و داریم. لباس مدرسه&zwnj; برای هر مدرسه فرق می&zwnj;کرد البته. لباس مدرسهٔ دولتی ابتدایی سیدآباد ، که من هم درسم را از همان مدرسه آغاز کردم، زمخت و مشکی بود که به آن لباس ملیشیا می&zwnj;&lrm;گفتند. لباس پلیس پاکستان نیز همان لباس است. برخی از مدارس دیگر لباسشان خاکستری بود. البته در آن زمان همگی شلوارقمیص بودند و چندین سال بعد تغییر پیدا کرده و به پیراهن&zwnj; شلوار &nbsp;تبدیل شد. و اگر کسی در زمان ما پیراهن &zwnj;شلوار می&zwnj;پوشید، بچه&zwnj;&zwnj;های محل پشت &zwnj;سرش راه می&zwnj;رفتند و مسخره&zwnj;اش می&zwnj;کردند. بنابراین، همگی شلوارقمیص می&zwnj;پوشیدند که هم لباس ملی بود و هم لباس بسیار راحت و آبرومندانه به حساب می&zwnj;آمد.&nbsp;</p>
<p>برای اینکه دانش&zwnj;آموزان مدارس از همدیگر شناخته بشوند، پارچه&zwnj;ای اندازهٔ کف دست روی جیب روبه&zwnj;رویی قمیص می&zwnj;دوختند که در واقع آرم آن مدرسه بود؛ چراکه تنها مدرسهٔ ابتدایی سیدآباد لباسش مشکی بود و از دور پیدا بود که فلان بچه دانش&zwnj;آموز مدرسهٔ سیدآباد است. البته در بازار هم بودند مدارسی که لباسشان مشکی بود؛ ولی چون خیلی دور بودند، اهالی محل ترجیح می&zwnj;دادند بچه&zwnj;هایشان در مدارس محلِ خودشان درس بخوانند...</p>

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد کتاب نبرد تیله‌ ها