
چرخش روزگار عجیب است و سنت الهی این است که هرکس رابطه خود را با خدای خودش درست کند این خداوندگار است که رابطه او را با مردم درست میکند و در صدر مینشاند. مسئله فلسطین و ظلم تاریخی صهیونیستیها داشت عادی و به فراموشی سپرده میشد تا اینکه هفت اکتبر قاعده بازی را عوض کرد. ظلم هشتاد ساله را فریاد زد. دوباره تذکر داد که هی انسان! مراقب غلبه ماشین بر خود باش. غلبه مستکبران. در این میان با شهادت اسماعیل هنیه از رهبران حماس، که هروقت انسان به عکس ایشان مینگرد، نور حافظ قرآن بودن بر چهرهاش مشهود است، اسم یحیی سنوار بر زبانها افتاد. البته که قبل از این سالها او مرد کوچکی نبود اما گردش روزگار بر آن شد که پس از سالها مجاهدت خالصانه، خداوند در این برهه از تاریخ او را سر دست بگیرد و حجتی برای زمانه ما باشد. پس شهادت دلاورانه شهید یحیی سنوار، جور دیگر اسم او بر سر زبانها افتاد و در میان کتابخوانها، کتاب خار و میخک شهید دست به دست شد. کتابی که از نظر سطح ادبیات داستانی شاید قوی نباشد، ولی روح ایمان و مقاومت در این کتاب آنچنان قویست که تو را همراه میکند. گاهی شاید در روند کمک داستان گیر کنی، ولی شخصیت ابراهیم داستان، همانند پیامبر بتشکن، آنقدر جذاب و بلندقامت است که دوست داری از ایدئولوژیهایش از عشقش به وطنش حرف بزند البته که او فقط مرد حرف نیست که مرد میدان است. به واسطه تجربه مثبتم نسبت به کتاب خار و میخک، سراغ کتاب بعدی ایشان یعنی سِنافور رفتم که نسبت به کتاب قبلی، کوتاه و جمع و جور است. #سِنافور چیزی شبیه میلهای بلند در کنار راهآهن در شهر غزه! آه غزه. اینبار شاهد داستانی نسبتا کوتاه از شهید سنوار هستیم. داستان اشرف. داستان شرافت انسانی. برای درک بهتر امروز فلسطینیان، برای درک این مقاومت، برای درک صبر بر اینهمه مصیبت، باید همراه شخصیت اول داستان همراه شوید. پای به پای او کار کنی، نگاه کنی، فکر کنی آن هم به مسائلی عمیق. یعنی به عشق، انسانیت، مبارزه برای انسانیت نه از روی کینه. در برشی از کتاب درمورد حجم خونخوار و غیر انسانی بودن صهیونیستها اینطور میخوانیم وقتی اشرف به واسطه چند ماهی کار کردن در اراضی اشغالی حجم کینه این قوم را میفهمد: «مهم تر این بود که درک و لمس کردم آن ها بی اندازه نسبت به ما کینه دارند و خون و مال ما و هرچیز که ارتباطی به ما دارد را بدون حد و مرز مباح می دانند. بارها کارفرما تلاش کرد دستمزدم را بدزدد. نمی خواست آخر روز یا آخر هفته آن را بدهد و تحت فشار، تهدید و ترس بالاخره مجبور می شد دستمزد را بدهد. هر روز شاهد بودم چقدر تلاش می کنند تا آخرین قطره خون من و برادرانم را در کار و تولید بمکند...» در این کتاب شهید، فلسفه نوع جهادی که گروه حماس دارد را به تصویر میکشد. به نوعی در خار و میخک هم به همین موضوع پرداخته است فقط زاویه دید متفاوت شده. آنجا از زاویه دید راس مجموعه و چگونگی تشکیل شدن این گروه و در اینجا از نگاه یک شخص عادی فلسطینی که به حماس جذب میشود. البته لب کلام هر دو یکی ست. در اسلام، جهاد خونخواری نیست، بلکه اتفاقا جهاد از عشق عمیقی انسان به زندگی و انسانیت سرچشمه میگیرد و نه از تنفر. با جهاد میخواهی برای همه زندگی در صلح و آرامش را به ارمغان بیاوری. شاید حتی دلت برای دشمنانت هم میسوزد و میخواهی بیشتر از این در چاه خونخواری و بیرحمی فرو نرود. کاشکی شهید زنده بود و این حماسه دلاوران حماس را کامل میکرد. برای تک تک افرادی که با عشق به وطنشان فلسطین و عشق به اسلام در این راه مقاومت کردند. سنافور نمادی از ایستادگی اشرف ابوحمزه بود. زیبا، کوتاه، عمیق. برشی شاعرانه از کتاب: «شگفتی و زیبایی وصل و آغوش بین هر سه تایمان را حس می کردم: اشرف، حماس، فلسطین. اطرافیانم با ریتم گلوله ها زیباترین سرودهایی که شنیده بودم را تکرار می کردند. این همان آهنگ حماس بود: «بسم الله، الله اکبر، بسم الله، قد حانت خیبر». حس کردم جراحتم نه تنها درد ندارد، بلکه برایم لذت بخش، فوق العاده و باشکوه است.» برای چالش مرورنویسی فراکتاب #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب غزه ،دروازهی شکستهی آسیا ! "سنافور" تنها روایت یک مبارز نیست؛ فریاد جغرافیایی است که جهان اسلام را از هم دریدند! این خاک، ریسمان اتصال آسیا و آفریقا، اکنون با شعار های خیبر، خیبر میلرزد. سنوار با نوشتن از مسجد امام علی(علیه السلام) تا ضریح شیخ بشیر(که سنی ها با شمع و سکه انداختن به آن تبرک میجویند،خواسته یا ناخواسته پرده از دروغ وهابیت برمیدارد. نقشهی شوم تفرقه در برابر وحدت عبادی امت، این صحنه ها نقشه دشمنان اسلام و انسانیت را برای تفرقه افکنی میان مسلمانان به آتش می کشد و ماهیت خبیث صهیونیسم را عریان میکند که آنان نه برای سرزمین که برای پایان دادن به تمدنی نورانی می جنگند. زندگی اشرف حسن البعلوجی در این کتاب، زنجیرهای از تصادفات نیست؛ تکه های پازل مشیّت الهی است. از کشیده ای که در زمان کارگری می خورد تا تحقیر در ایستگاه ایست بازرسی و سلول زندان، هر رویداد گامی است برای ساختن آن "چاقوکشی" که ضربهاش نشان می دهد مقاومت، محاسبهی ریاضیاتی کشته ها نیست؛ فریاد هویتی است که میخواهد در سکوت تاریخ دفن نشود. سنوار با نوشتن زیر شکنجه زندان ثابت کرد قلم های شیعه و سنی وقتی برای آزادی قدس می نویسند خود سنافورهایی هستند که سقف آسمان امت اسلامی را استوار نگه می دارند، جنگ غزه،جنگ تمدنها است، و پیش قراول های این جنگ جوانانی هستند که مرگ را سپر حیات میدانند. با وجود ترجمه ی لرزان ،قدرت قلم سنوار همچنان می درخشد تغییر هوشمندانه ی زاویه ی دید از سوم شخص به اول شخص گویی دوربینی است که ناگهان وارد مغز اشرف حسن البعلوجی می شود و فریاد های درونش را بی صدا به گوش ما می رساند. این همان جادوی چند صدایی است که در اکثر آثار مقاومت ادبی مشهود است. روایت دردناک این کتاب از کوچه های غزه تا زندان های صهیونیستی بهگونهای است که گویی داریم سنگریزه های خاطرات یک ملت را بر سر مزار آرزو هایشان نظاره می کنیم.
کتاب #سنافور امتیاز 4/5 بعد از شهادت شهید یحیی السنوار و پیام رهبر انقلاب در مورد ایشون و نحوه شهادتشون و حرفاشون، همیشه دوست داشتم بیشتر درموردشون بدونم. کتاب خار و میخک رو خیلی دوست داشتم و با علاقه زیادی سه بار اون رو مطالعه کردم و کتاب صوتیاش رو گوش دادم. بعد از چاپ سنافور سریع اونو گرفتم و شروع به خوندنش کردم. کتاب "سنافور" داستان زندگی و مبارزات یک جوان فلسطینی به نام اشرف حسن بعلوجی رو روایت میکنه. اشرف، یه نوجوان 19 سالهست که با شجاعت و ارادهی قویاش در برابر ظلم و ستم صهیونیستها میایسته. داستان از جایی شروع میشه که اشرف تصمیم میگیره برای آزادی سرزمینش مبارزه کنه و به همین خاطر دست به کارهای جسورانهای میزنه. کتاب خیلی خوب فضای غزه و زندگی مردم اونجا رو توصیف میکنه. نویسنده با قلمش، حس و حال مقاومت رو به تصویر میکشه و به خواننده نشون میده که جوانهای فلسطینی چطور برای آزادی خودشون تلاش میکنن. عشق به سرزمین و اراده برای مبارزه توی هر صفحه حس میشه. فلسطین جایی است که روح هایی بزرگ پرورش یافته اند و اراده های ضعیف نمیتونند این روح هارو کوچیک کنند. یکی از بخشهای جالب کتاب، تاریخچه تشکیل گروه حماس هست. نویسنده توضیح میده که چطور این گروه شکل گرفت و چه انگیزههایی جوانها رو به سمتش کشوند. این قسمتها به ما کمک میکنه تا بهتر بفهمیم چرا مردم فلسطین اینقدر مصمم هستن. بعد از تعقیب و فرار، اشرف قصه دستگیر میشه و در زندان با شهید یحیی آشنا میشه و ... به طور کلی، "سنافور" یه اثر جذاب و پر از احساسه که داستان یک قهرمان رو روایت میکنه و تصویری از اراده ملت فلسطین رو به نمایش میذاره. این کتاب برای هر کسی که به تاریخ فلسطین و مبارزاتش علاقهمنده، خیلی جالبه. البته این نکته رو لازمه یادآوری کنم که این کتاب به زیبایی کتاب خار و میخک نیست ولی در کل کتاب خوبی بود و ارزش یکبار خوندن رو داشت. این یادداشت رو برای #چالش_مرورنویسی_فراکتاب مینویسم.
هر مطلبی درباره سرگذشت غرور آفرین حماسه آفرینان فلسطینی را که می خوانی باز هم مشتاقی بخوانی ، کتابی بسیار خوب و عالی هست
عالی هم قلم نویسنده هم کلماتی که استخدام کرده هم حس درک فضایی که در اون زیسته رو به زیبایی انتقال داده
داستان یکی از دلاوران حماس به قلم یحیی سنوار رحمة الله علیه. واقعا انسان از اینهمه ظلم ونسلکشی قلبش به درد میاد اما رشادتها و دلاوریهای مبارزان جهادی حماس قلب را به وجد آورده و چشم را بارانی میکند. رحمت و رضوان خدا بر رزمندگان اسلام
نگارش قشنگی داشت.
قلم جالبی داشتند