امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (PDF)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 41,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب دعوت به ریگ‌ جن

کتاب «دعوت به ریگ‌جن» نوشته حمیدرضا شریعتی است که توسط مینا ماهان به انگلیسی ترجمه و توسط نشر متخصصان روانه بازار شده است. ماجرای سفر گروهی همکار به کویر، ریگ‌جن کویری مرموز و صعب‌العبور در حوالی سمنان است، فقدان هر نشانه‌ای از حیات، تپه‌های شنی، باتلاق‌های نمکی و بیش از این‌ها، روایت‌های عجیب مردمان بومی، باعث شده حتی اوّلین و کوتاه‌ترین ورود هرکسی به آن، پر از تردید و وحشت باشد. مطالعه کتاب «دعوت به ریگ‌جن» به علاقه‌مندان داستا‌ن‌های ایرانی پیشنهاد می‌شود.

گزیده کتاب دعوت به ریگ‌ جن

ما گروهی همکار بودیم که به واسطه راه بلدی من و اینکه تور می‌بردم، باعث شد این برنامه رو بذاریم. باشگاه‌ها و گروه‌های کوهنوردی محدودیت دارن و نمیشه همه جا رفت و البته مشکلات دیگه هم پشتشونه همیشه و ما برای همین تصمیم گرفتیم خودمون بریم. عاشق طبیعت و سفریم همگی، ولی علایق و مدلامون برای سفر فرق می‌کنه. مثلاً من صخره نوردی دوست دارم و یکی دیگه منظره بالای کوه رو. یکی کلبه چوبی دورشم درخت، البته جاهای ناشناخته یا خطرناکم خیلی دوست داریم همگی، ولی آخه واقعیت کجا و عکسا کجا. حالا چرا من اینجام! واقعیتش دو روز پیش از گرمسار و از مسیر روستای «علی آباد باقری» با پاترول دوستم مسعود راه افتادیم به سمت دشت کویر توی مسیر جاده شاهی، تا کاروانسرای قصر بهرام. از گرمسار تا روستا حدود بیست دقیقه ای راه بود و از اونجا هم کلا جاده خاکی بود و خیلی هم خراب بود جادش. نزدیک جاده انحرافی بودیم که می‌خواستیم بریم داخلش. یکم استرس داشتم. آخه باید همه چی که لازم داریم رو برای چند روز با خودمون برداشته باشیم و یا تهیه کنیم تو مسیر. برای مدتی قرار بود تو بیابون سر کنیم بالاخره. از طرفی هم دیر شده بود. برای شما هم حتما پیش اومده که یه سری از همسفراتون همیشه دست تو کوله پشتی بقیه همسفرای دیگه می‌کنن تا بهشون وسایلی که لازم دارن رو بدن و گروه ما نیز از این افراد مصون نبود. با خودم میگفتم حتما باز اونجا بریم در بهترین حالت یکی میگه کبریت یادم رفته بگیرم و این تازه خوبش بود. نظر من همیشه برای خرید مثبته و همیشه سعی می‌کنم خودمم برم تو مغازه و نگاه کنم به اجناس شاید چیزی یادم بیاد و بخرم. خیلی مهمه وقتی به سفرهای کویری و یا کوهستانی میرین، بهترین و کامل‌ترین تجهیزات رو ببرین و طرز استفادشون رو هم بدونین. مسعود با اینکه خیلی دهنش باز بود و حرف زیاد میزد و کلا تو همه چی صاحب‌نظرم بود، تو این مورد به دادم رسید. ما صبح قرار بود ساعت پنج از گرمسار راه بیوفتیم، ولی به‌خاطر ناهماهنگی و تأخیر ایشون، حدودای هفت حرکت کردیم. آخه لحظه آخری هوس کرد یک دوش آب گرم هم بگیره. می‌گفت بذارین آخرین دوشم رو هم بگیرم. معلوم نیست برگردیم و ممکنه تو کاروانسرا راهزن‌ها بهمون حمله کنن. هرهرم می‌خندید. یک لبخند مسخره ای هم داشت، من همیشه فکر می‌کردم مریضه، ولی گویا مدل دندوناش اینطوری بوده.

دیویی :
‏‫‬‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
9281526
شابک :
9786222928179
سال نشر :
1402
صفحات کتاب :
89
کنگره :
‏‫‬‭PIR۸۳۴۹

کتاب های مشابه دعوت به ریگ جن