کتاب بابا رجب

روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده

امتیاز
5 / 4.1
مشاهده نمونه
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
45,000
خرید
160,000
10%
144,000

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

کتاب بابا رجب به نویسندگی نسرین رجب‌پور است. این کتاب در مورد زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده (بابارجب) جانباز دفاع مقدس است.

معرفی کتاب بابا رجب 

وقتی اواخر اردیبهشت سال 1396، نگارش زندگی نامه ی شهید رجب زاده یا همان بابارجب به من سپرده شد، هنوز نمی دانستم جانبازی که حدود چهار سال پیش توسط رسانه ها به مردم معرفی شد و من هم مثل بسیاری از مردم او را به نام «بابارجب» می شناختم، همان کسی باشد که روزهای زیادی از کنارش می گذشتم و هرگز فکر نمی کردم وضعیت صورتش حاصل دفاع از هزاران نفر مثل من باشد.

خلاصه کتاب بابا رجب

او نانوایی در مشهد بود و البته یک بسیجی نانوا. سال ۱۳۶۴ به جبهه رفت تا دوشادوش سایر ایثارگران انقلاب و دفاع مقدس، بجنگد و دشمن را به واهمه اندازد.

این دفاع ادامه داشت تا اینکه سال ۱۳۶۶ فرا رسید. او به همراه سه همرزم، در سنگری بودند که خمپاره ای در نزدیکی شان منفجر شد. دو نفر شهید شدند و یکی دیگر یک دست و یک پای خود را از دست داد. حکایت نفر چهارم اما شاید حکایتی منحصر به فرد در تاریخ دفاع مقدس ما باشد.

ترکشی دیگر صورت او را نواخت و تقریبا چیزی از صورت باقی نماند. او را به همراه همسنگر مجروحش به بیمارستان منتقل کردند. او را تا ساعاتی در گوشه ای از بیمارستان و با ملحفه ای سفید بر پیکرش رها کردند؛ چراکه احتمال قوی این بود که بر اثر شدت جراحت، به شهادت خواهد رسید؛ اما یک پزشک فداکار به سراغش آمد و به مداوایش مشغول شد.

برشی از متن کتاب

زمستان 1362 بود و پنج سال از زندگی مشترکمان می گذشت. در این سال ها صاحب دو فرزند شده بودیم. محمد رضا اولین فرزندم حالا چهار ساله بود و مریم حدود یک سال و نیمه. هنوز خانه پدرم زندگی می‌کردیم و چند روزی می‌شد مادر شوهرم مهمانمان بود. سفره شام را جمع کردم، رجب رادیو را کنار گوشش گرفت و حواسش را به اخبار داد. من و مادرش لباس‌های نوزادی محمدرضا و مریم را توی اتاق چیده بودیم تا مطمئن شویم برای بچه سوم که در راه بود، چیزی کم نداریم. مادر شوهرم زن خوب و بی‌آزاری بود و من خاله صدایش می‌زدم. محمدرضا کنار مادربزرگش نشست و یکی از بلوزهایش را برداشت.

- بی بی اینو تنم کن.

مادر رجب، سر محمدرضا را نوازش کرد و گفت: پیش مرگت بشم، این لباس دیگه به دردت نمی‌خوره. مال نی‌نی تونه.

- نی نی یعنی مثل مریم؟

- مادر رجب به من چشمک زد و با خنده گفت: اونو دیگه فقط خدا می‌دونه مثل مریم باشه یا مثل خودت. حالا دوست داری داداش باشه یا آبجی؟

- هر دو تاش

مادر رجب خندید و از جا بلند شد. گفتم: کجا خاله؟

- میرم توی حیاط وضو بگیرم، بیام نماز قضا بخونم. به نظرم یک چند تا تیکه لباس گرم برای ماه‌های اول بگیر. این دو تا توی تابستون به دنیا اومدن لباس گرم نیاز نداشتن.

وقتی از اتاق بیرون رفت، رجب را صدا زدم. رادیو را کنار گوشش گرفته بود و با حرکت ابرو می‌پرسید: چی میگی؟

- توی حیاط برف و یخه، با خاله برو زمین نخوره.

- چی میگی؟

- اون رادیو رو که بزار کنار تا بفهمی چی میگم.

رادیو رو خاموش کرد و گفت: بله خانوم؟

رجب از اتاق بیرون رفت و من هنوز داشتم لباس‌های نوزادی را توی بقچه می‌بستم. حق با مادر رجب بود، باید برای ماه‌های اول بلوزهای گرم می‌گرفتم.

خرید کتاب بابا رجب

برای خرید کتاب بابا رجب، بصورت چاپی و الکترونیکی به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید.

رجب محمدزاده

شهید رجب محمدزاده که معروف به بابا رجب بود متولد 1317 در مشهد می باشد، او که در دوران جنگ ایران در منطقه هور عراق خمپاره‌ای به نزدیکی او و چهار سرباز دیگر اصابت کرد و منجر به جراحت شدید صورت در وی شد، و بعد از اصابت ترکش به صورتش مجبور به 30 بار عمل جراحی شد او .

 شهید محمد زاده سرانجام در سن 78 سالگی، به دلیل ایست قلبی و تنفسی به درجه والای شهادت دست یافت.

دانلود کتاب بابا رجب

برای دانلود کتاب بابا رجب بصورت الکترونیکی به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید و پس از دانلود در خود اپلیکیشن از مطالعه آن لذت ببرید.

دانلود کتاب بابا رجب

مشخصات کتاب بابا رجب را در جدول ذیل ببینید.

مشخصات
ناشر: ستاره ها
نویسنده: نسرین رجب‌پور، نسرین پرک
زبان: فارسی
تعداد صفحه: 239
قالب: الکترونیک و چاپی
موضوع: روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده

 

شابک :
‭978-600-254077-5‬
سال نشر :
1399
صفحات کتاب :
239
کنگره :
DSR1629
دیویی :
955/0843092
کتابشناسی ملی :
6135892

کتاب های مشابه بابا رجب