امتیاز
5 / 5.0
خرید الکترونیکی (EPUB)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 30,000
خرید چاپی
135,000
10%
ت 121,500

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب ایذا

کتاب «ایذا» نوشته مصطفی رضایی‌ کلورزی از انتشارات کتابستان معرفت است. این رمان فضایی تخیلی دارد و در آینده می‌گذرد. این کتاب ادامه رمان «زایو» است که از این نویسنده قبلاً منتشر شده است.

«ایذا» داستان هدف­‌های برتر، افکار روشن، قدم‌های بزرگ و مدینۀ فاضله­‌ای است که «مصطفی رضایی» پس از کتاب «زایو» در تلفیق حیرت‌انگیزی از مدرنیته و معناگرایی، به تصویر کشیده است. این داستان شاهد گردهمایی افکار بالندۀ انسان­‌هایی­ است که همواره برای آرامش و تکامل بشر تلاش می­‌کنند. قهرمانانی که از طبقات جغرافیای مرزها رهیده و کشور حقیقی­‌شان جهان بزرگ هستی‌ست. عده‌ای از آنان چون دکتر علی پارسا و لیلی دانشور خاستگاه دانش و اندیشه‌اند و گروهی از آنها مانند حافظ و حبیب، نگهبانان لحظات پرالتهاب نظم  و زیبای جهانی.

از آنجا که هیچگاه جهان بدون تقابل با انحراف افکار شیطانی حرکتی پیش رونده نخواهد داشت، «رائول» از دنیای شیشه­ ای آزمایشگاه فرا می‌رسد و به گمان ایجاد تکامل مطلق و سریع، سعی در تسخیر جهان دارد. او به جاوادانگی پست انسانی قانع است و هدفش هر وسیله­‌ای را توجیه می­‌کند. به همین دلیل سعی دارد با اشاعه مواد بیولوژیکی درجهان، تفکر و رفتار انسان­‌ها را در کنترل خود گرفته و با اهداف و خواسته­‌های خود همسو کند. او اولین بار این روش را مخفیانه در همایشی که دانشمندان بزرگی از سراسر جهان حضور دارند در تهران به اجرا می­‌گذارد؛ اما نمی­‌داند که به گفته دکتر پارسا انسان­‌ها در مواجهه با تجربه و چالش­‌ها مستحکم­تر می­‌شوند و پیروزی آنها محصول عملکردشان است که اگر این‌گونه نباشد گرفتار ترس می‌شوند و به یک هیچ بزرگ می‌رسند… حال آن که انسان برای هیچ آفریده نشده است.

گزیده کتاب ایذا

چشمانی باز و تولدی آغاز شد. داخل تابوتی شیشه‌ای. به دیواره‌اش دست کشید. تقلا کرد. تابوت از بالا به آرامی شکافت. کناره‌های تابوت منحنی بودند، درست مثل یک کپسول بزرگ. به سختی نشست. به دست‌ها و سینه‌اش نگاه کرد. عرق سرد و خونابه‌ی زردی روی پوست بدنش سر خوردند و پایین رفتند. لوله‌هایی در تنش فرورفته بود. مایعی به رنگ آبی که نمی‌دانست چیست از داخل آن لوله‌های ظریف و شفاف، به رگش تزریق می‌شد. پنجه انداخت و همه‌ی لوله‌ها و سوزن‌ها را از گوشت تن و رگ‌های دستش بیرون کشید. از داخل کپسول بیرون آمد. ایستاد. چکه‌های خون بر زمین افتاد و لخته شد. قطره‌های غلیظ و آبی‌رنگ چکیده از حفره‌ی لوله، خون ریخته شده را سیاه کرد. قدم برداشت. در اتاق کوچک سفید دم کرده. همچون یک سلول. دوباره ایستاد و به تولدش خیره شد. در آینه‌ی بخارگرفته‌ی اتاق، بوی خون و عرق را حس کرد. او بود. تنها. تصویرش، هاله‌ای مه‌آلود بود. طرحی از یک تن مبهم. خودش بود. نزدیک آینه شد. روی آن دست کشید. بخار آینه چند قطره شد، به هم پیوست و سُر خورد. به آینه نگریست. تولدی را شاهد بود. در رَحِم بی‌جان، یا خونی لخته در لوله‌ها و تکامل‌یافته در تابوتی شیشه‌ای. بر تصویر آینه، چشم به تن عریان خود انداخت و میز کنار در. وسایلی روی آن بود. پلک زد، سر چرخاند و اتاق را نگریست. بعد، چهارچوب سلول کوچکش را. بعدتر، به انگشتان خون‌آلودش خیره شد. دوباره به تصویر در آینه، به خود، به صورتش. چشم دوخت به چشمان بی‌رنگش. نزدیک‌تر شد. روی آینه‌ها کرد. مات شد. چیزی ناپیدا. مبهم. با ماسیدن خون انگشتش، روی صورت ناپیدا، بر ابهام صیقلی آینه نوشت: جاودانگی!

کنگره :
‏‫‬‮‭PIR۸۳۴۵‭‬
دیویی :
‏‫‬‮‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
7640528
شابک :
‏‫‫‭978-622-6837-93-4‬‬‬
سال نشر :
1400
صفحات کتاب :
271

کتاب های مشابه ایذا