کتاب ساره خاطرات ساره نیکخو، همسر سردار شهید علی خداداد نوشته حسن شیردل و حسین شیردل توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. خانم نیکخو یکی از این زنان مهربان و صبور است. در کتاب ساره که خاطرات زمان کودکی تا بعد از شهادت همسر شهیدشان را در پی دارد، ایشان روایتگر روزهای زندگی خودش و زندگی مشترکش با شهیدش (سبزعلی خداداد) است.
لباس مدرسه را پوشیدم؛ با آن مانتوهایی که یقه سفید داشت. موهایم بلند بود؛ یا دو گیس میکردیم یا یک گیس. من و معصومه بدون استثنا هر صبح موهایمان را شانه میکردیم. مادر خیلی اهمیت میداد و بدون شانه کردن ما را مدرسه نمیفرستاد. بابا دوچرخه داشت. من که کوچکتر بودم را جلو دوچرخه و معصومه را روی تکبند دوچرخه مینشاند و میبرد مدرسه.
معلم کلاس اوّلمان، خانم کاظمیان، با همان کت و شلوار و دامن آمد سر کلاس. ما هم روسری سرمان بود. کسی آنجا کار به کارمان نداشت. گرچه از دوستان هم سنّ و سالم شنیدم که در بابل و شهرها اگر دخترها روسری به سر مدرسه میرفتند، سیلی میخوردند.
در مدرسه از همان روز اول مرا خوب میشناختند؛ به خاطر معصومه که با این که خیلی شیطنت داشت، شاگرد ممتاز بود. وقتی مدیر مدرسه اسمم را خواند، گفت: «مثل خواهرت زرنگ هستی؟ درس خوان هستی یا نه؟! شاگرد اول میشی یا نه؟!» من خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم: «نمیدونم!»