گردآوری کتابی دربارۀ سه شخصیّت مهم معاصر، که هرکدام در مقایسه با هم صنفان، از جهاتی بسیار ممتاز هستند، کاری جسورانه و سخت و مصداق ضرب المثل فارسی «گنجاندن بحر در کوزه» است؛ همان کار دشواری که اگرچه اولِ امر ناممکن می نماید، لکن بسیاری از نویسندگان با جسارتی درخور، در موضوعات و زمینه های مختلف، آثاری تألیف کرده اند، و به اندازۀ همان «بحر در کوزه» هم که شده، زمینۀ انتقال مواریث تاریخی و علمی و فرهنگی را به نسل های بعد فراهم آورده اند.
رسالۀ پیش رو را شاید نتوان یک کتاب تاریخ نگاری، شرحال نویسی، و نه حتی خاطره گویی نامید؛ که اگر قرار بود در قالب هرکدام از انواع فوق تحریر می یافت، می بایست روش ها و چارچوب های علمی خاص آن نوع کتاب نویسی رعایت می گردید. البته در زمینۀ شخصیّت های مطرح در این کتاب، کارهای درخوری نیز انجام یافته است. باید اشاره کنیم که سه دغدغۀ اصلی، در تدوین و گردآوری این مجموعه وجود داشته است که آن را از سایر آثار متمایز می کند:
۱- پرداختن به وجوه مشترک و آرمان های اصلی سه متفکر شیعی اندیش و تأثیر گذار معاصر.
۲- درک ویژگی های متضاد شخصیّت های فوق.
۳- فهم شرایط ویژۀ وضعیّت انقلابی دورۀ مورد نظر.
گزیده متن:
... آقای مطهّری هم همیشه می دانستند من مخالف شریعتی نیستم، و ایشان مخالفند؛ با این حال رفاقتمان و احترام متقابلمان هیچ عوض نشد و سر جای خود ماند. گفتم، آقا! من می ترسم این اتفاقی که افتاده و هفته ای چند استاد به عراق می روند، بعضی مخالفین شریعتی بروند و به امام چیزهایی بگویند، و امام هم علیه شریعتی چیزی بگوید، آن وقت جوانهای مرید شریعتی ممکن است از امام برگردند. با یک حالتی و قیافه ای درهم گفتند، او مگر به حرف کسی توجّه می کند. او بر همان نظری است که خودش تشخیص میدهد. فهمیدم آقای مطهّری به امام چیزهایی گفته اند و نتیجه نگرفته اند!
نظر دیگران //= $contentName ?>
خیلی خوب...