سلام! داستان من با سلام شروع می شود. این سلام، سلام شخصیت های داستان نیست. این سلام من، یعنی نویسنده ی داستان، است به شما که مخاطب من باشید. من هنوز هم نمی دانم قرار است چه داستانی برای شما بنویسم. یک دفعه هوس کردم داستان بنویسم؛ مثل خیلی وقت ها که دوست دارم داستان بنویسم. آن وقت نشستم پشت میز تحریرم و همان طور که در یک کتاب آموزش داستان نویسی خوانده ام، برای دست گرمی شروع به نوشتن این ها کرده ام؛ آره، همین هایی که الآن دارید می خوانید. شاید هم این ها دست گرمی نباشد و جزء داستان باشد! من نمی دانم این دست گرمی تا کجا ادامه پیدا می کند و کجا به داستان منجر می شود؛ امّا من می نویسم و شما می خوانید. شاید همه ی این ها پشت صحنه ی داستان های من باشد؛ مثل فیلم ها که پشت صحنه دارند. نمی دانم؛ امّا در پشت صحنه ی داستان هایم من یک نویسنده هستم؛ همان طور که در داستان هایم نویسنده هستم. در پشت صحنه ی داستان هایم یک مامان دارم، یک بابا دارم، مثل همه ی نویسنده های دنیا، و یک داداش کوچولوی جیغ جیغو. مامانم هی غر می زند: «نویسندگی که نشد کار. برو کلاس های فنّی حرفه ای یک کار یاد بگیر که به دردت بخورد و دستت جلو پدر و مادرت دراز نباشد.»..
کنگره :
PIR8075 /ض253پ5 1390
شابک دیجیتال :
978-600-03-1519-1