
سیر داستانیش خوب بود ...
کتاب خسروشیرین اونقدر شیرین و بامزه و البته تلخه که شما رو چند روزی ممکنه درگیر خودش کنه چون داستان هایی براتون بازگو میشه که غم و اندوه و شادی و خنده رو مثل یه دارو بهتون تزریق میکنه این کتاب در مورد پسرکی محصل به نام خسرو هست که اهل تهران بوده اما بخاطر پدرش به آبادان اومدن و اونجا درس میخونه. لهجه تهرانی حرف زدنش موجبات خنده بچههای آبادانی میشه و فکر میکنن داره خودشو میگیره نگو این اصلا متولد و بزرگ شده تهران بوده. با اینهمه رفتار خوبی با دوستاش داره و در این حین که پدرش یکی از دارو دسته های شاهه و تو بخش نظامی مشغوله پسرش درگیر انقلاب و اعلامیه پخش کردن میشه و کارش به ساواک میکشه و حتی شکنجه هم میشه و این میشه که شما میتونید ببینید چقدر پدر و پسر با اینکه با هم ارتباط نزدیک دارن ولی زمین تا آسمون تفکراتشون با هم فرق داره. خسروشیرین اسم کتابه ولی شما باید بدونید که خسرو قصه ما دم به دقیقه عاشق میشه و در آخر داستان فارغ. اما یجایی که دیگه اسم خواستگاری رو میاره انگار قسمت نیست خسرو به متاهلی برسه و این میشه که سیده زهرا شهید میشه... یجایی من فکر کردم توهم زده و این شخصیت سیده زهرا اصلا وجود نداره چون همه جا رو گشت و پیداش نکرد. این کتاب رو معرفی و توصیه میکنم که بخونیدش. یجاهاییش درس زندگی میده که چطوری کوروشی که وضع مالی خیلی خوبی داره و رفته فرنگ وقتی متوجه جنگ تو آبادان میشه برمیگرده که از شهرس دفاع کنه. شهرشو مثل ناموسش میدونه و در این راه شهیدم میشه. یا میتونید خیلی خیلی زیاد ناراحت بشید از شکنجهای که ساواک انجام میده... اون بخش بستن دست زندانی و انداختنش تو استخر لجن گرفته و در آخر ... خیلی بخش وحشتناکی بود. خدا لعنتشون کنه. واقعا نمیدونم چطوری بعضیا مقاومت کردن و زیر شکنجه ساواک چیزی نگفتن. حتی تصورش وحشتناکه با اینکه بعضی از شکنجه هارو اسم برد. در کل کتاب خوبی بود. خوشحالم خوندمش. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
بسم الله الرحمن الرحیم #چالش_مرورنویسی_فراکتاب کتاب خسرو شیرین دومین کتابی بود که به قلم خسرو باباخانی مطالعه کردم. همان گونه که از اسم کتاب پیداست ،این کتاب مضمونی عاشقانه دارد و حکایت های عشقی شخصی به نام خسرو مهجور را در قالب 5 داستان روایت میکند.نام هر فصل عاشقیت است.عاشقیت سیده زهرا،عاشقیت شقایق پاریسی و.... سه داستان ابتدایی تقریباً کوتاه هستند و در بازه زمانی پیش از انقلاب واقع شده اند.حجم اصلی کتاب مربوط به دو حکایت پایانی است که زمان وقوع آن ها،حوالی پیروزی انقلاب و زمان جنگ تحمیلی است. خسرو جوانی است تهرانی که به اقتضای شغل پدرش که نظامی است از تهران به آبادان مهاجرت کرده اند.دوستان خوبی دارد و خودش چهره محبوب و صمیمی دارد. اوایل کتاب چاشنی طنز دارد و راوی به تناسب موضوع از زبان مادرش به نقل ضرب المثل می پردازد.با شروع فکر میکردم قرار است حکایت های متعدد و بی شماری را بخوانم اما نویسنده،شیوه نگارش را پس از پایان حکایت سوم عوض میکند و خواننده غافلگیر می شود. عاشقیت چهارم و پنجم پایان غافلگیر کننده ای دارند.کمی شبیه به عاشقیت سوم اما پرشکوه و مقدس. دو حکایت پایانی با وقایع تاریخی و روشنگری همراه هستند و این چیزی بود که انتظار آن را نداشتم و فکر میکردم کتاب تا به آخر فقط به بیان داستان عشقی می پردازد. خسرو پس از کوشش های بسیار در پایان کتاب،ناکام می ماند. شاید نویسنده زمانی تصمیم بگیرد که جلد دوم را بنویسد و خسرو را به وصال شیرینی برساند. از قلم پر توان نویسنده بر می آید که کتاب بعدی نیز پر کشش و جذاب باشد. برشی از کتاب: ما آدم ها را بر اساس لبخندشان تقسیم می کنیم.اکثر آدم ها الکی لبخند می زنند.حتی الکی می خندند.سطحی است.نمایشی است. از روی عادت است.بیشتر به ماسک می ماند.بر صورت می ماسد. آدم های خیلی کمتری هستند که وقتی لبخند می زنند،موجی از آرامش و نشاط و اطمینان با خود می آورند.این ها وقتی می خندند ،وقتی لبخند می زنند دانه های دلشان پیدا میشود مثل بچه های کوچک. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فرا کتاب نوشتهام.