کتاب دردانه ی کرمان خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا است که به خواست مستقیم شهید قاسم سلیمانی درباره شهید حسین بادپا نوشته شده است. کتاب دردانه ی کرمان اثر سارا افضلی توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است. شهید قاسم سلیمانی حسین بادپا را «دردانه کرمان» نامیده اند؛ شهیدی که او را سالهای سال میشناختند و دوست و برادرشان میدانستند.
کادر پرستاری، همین که فهمیدند حاجقاسم آمده بیمارستان، دور حاجقاسم را گرفتند و شروع کردند به عکس گرفتن. حاجقاسم به آنها گفت «تا حالا برای آقای بادپا چه کارهایی کردهاین؟».
آنها شروع کردند به توضیح دادن که از دیشب این دستگاه را قطع کردیم؛ این سرم را وصل کردیم و ... حاجقاسم خندید و گفت «من ازشما کادر پرستاری میترسم. زمان جنگ تحمیلی من مجروح شده بودم. من رو توی یکی از بیمارستانهای دزفول بستری کرده بودند. اونجا فرار رو بر قرارترجیح دادم؛ نه از جنبهی ایثارگری؛ بلکه از دست شما کادر پرستاری!». معاون بیمارستان کنار حاجقاسم ایستاده بود.
برای اینکه از کار آنها دفاع کند, گفت «حاجآقا من تضمینشون میکنم.». حاجقاسم خندید وگفت «من از تو بیشتر میترسم!. بعد روبه من کرد وگفت «حسین, خودت میخوای چه کارکنی؟».گفتم «راحتترم که برم کرمان.». حاجقاسم, فوری به همراهانش گفت با بیمارستان فاطمةالزهرا هماهنگ کنید. با فرودگاه هم تماس بگیرید. همین الان دستورانتقالش رو بدین.».